لیلی زیر درخت نشست درخت عاشق شد گل داد سرخ سرخ ، گل ها شد داغ داغ هر هزار تا دانه داشت دانه ها عاشق بودند دانه های توی جا نمی شدند، کوچک بود ترک برداشت خون روی دست لیلی چکید خدا گفت راز رسیدن فقط همین بود کافی است دلت ترک بخورد.