بُکٰاء |🇵🇸Bokaa
با خنده های کثیفشون به زهرا نزدیک شدند💔
چادر از سرش کشیدند ... حسنش رو زدند ... مادر غرق در خون چسبید به دیوار... آی مادرم بمیرم برای اون لحظه.... آخه مگه یه مادر ۱۸ ساله چقدر میتونه صبر داشته باشه