🔴 جوان نمی‌تواند ازدواج کند، به نظام فحش می‌دهد و مطالبهٔ «آزادی» می‌کند. این «آزادی‌خواهی» ناشی از «دموکراسی‌خواهی» نیست؛ ناشی از «تحقیری» است که «مدل سرمایه‌داری» و «اختلاف طبقاتی» بر این ملت تحمیل کرده. ✔️سید منیرالدین حسینیِ هاشمی: «نیاز جنسی و نیاز اقتصادی عجیب به هم گره می‌خورند. یعنی «بستر طبقاتیْ» فرد را تحقیر می‌کند؛ وقتی تحقیر کرد، درواقع به او می‌گویند: «تو دیگر نمی‌توانی زندگیِ آبرومندی داشته باشی! نه تا ۲۶ سال، بلکه تا ۳۶ سالگی و بالاتر. لذا برو و سال‌ها در انتهای صف بایست! اگر بخواهی ازدواج کنی نیز باید انتهای صف بایستی و فعلاً زندگی با احساس حقارت را بپذیر!». این برای جوان بسیار تلخ است. در این صورت، جوان می‌خواهد محدودیت ارزشی را بشکند؛ می‌خواهد انتقام بگیرد. این‌که جوان ‌«هیپی» می‌شود یا دختر موی سرش را بیرون می‌گذارد، می‌خواهد بگوید «پس من نیز محدودیت ارزشی را نمی‌پذیرم». این عملِ جوان، دقیقاً عکس‌العملِ تحقیرِ جامعه به‌وسیلهٔ سرمایه است؛ درحالی‌که نام آن را «آزادی» می‌گذارد. آزادیِ فردی وقتی پیدا می‌شود که شما ابتدا «تحقیر» کرده باشید. اگر «تجلیل» کنید کسی نمی‌گوید آزادی می‌خواهم! آن موقع که انقلاب در اوجِ جوش‌وخروش بود حرفِ آزادی طرف‌دار نداشت. حتی اگر رادیوهای بیگانه نیز بسیار تبلیغ می‌کردند حرف دموکراسی در زمان جنگ طرف‌دار نداشت! الآن برای جوانان لبنانی، حرف آزادی فریبنده نیست؛ زیرا احساس هویت و احساس کرامت می‌کنند و «کریم‌تر شدن به‌وسیلهٔ ایثار» را آرزو می‌کنند؛ چون کسی استیثار نمی‌کند و نمی‌گوید «تو باید ذلیل و زیردست من شوی و مذهب هم مهر و امضایش را پای آن بزند». حال، وقتی از یک‌ طرف، شما مصرف کالای لوکس و سفرِ کیش را تبلیغ و تجلیل می‌کنید و اعتبارات را مادی می‌کنید، و از طرف دیگر، نظام هم «اسلامی» است، چه انتظاری از جوان دارید؟ بعد از تحقیری که نسبت به جوان‌ها می‌کنیم و می‌گوییم: «اگر تو بخواهی زندگی آبرومندی داشته باشی، فعلاً باید آخر خط بایستی و چون آشنایی و رابطه‌ای هم با هیچ جناح و گروهی نداری، بنابراین کسی از تو حمایت نمی‌کند»، آیا این جوان واقعاً محدودیت‌های ارزشی شما را مقدس خواهد شمرد؟! (فقط آن جوانی این‌گونه خواهد بود که ملکهٔ عدالت پیداکرده باشد؛ یعنی بر نفس خود حاکم شده باشد و بگوید: «من اصلاً اعتراض نمی‌کنم»!) بنا بر آنچه عرض شد، من اساس آزادی‌خواهی جوان‌ها را [مطالبهٔ] «دمکراسی» نمی‌دانم. پس ‌از این‌که سهام شرکت‌های اقماری دولت را درست کرده و نحوه مدیریت آن را خصوصی کردید و «سرمایه‌‌داری»، با یال و کوپالش، استقرار پیداکرده است، هویت اولیهٔ (هویت انقلابیِ) جوانان را متلاشی کرده و موردحمله قراردادید و هویت آنها را هویتِ پول کردید، در این صورت، آن‌ها می‌گویند «این‌ها خودشان برای پولدارها ‌همه‌چیز درست می‌کنند و برای قدرتمندان سیاسی هم که همه‌چیز فراهم است (یعنی هم پسر تاجر می‌تواند زن بگیرد و هم پس فلان آخوند)، امّا می‌گویند این چیزها برای تو حرام است؛ تو برو تِی بکش!». 👈 در پاسخ، جوان نیز می‌گوید: «هیچ برهانی را قبول ندارم! آیا بائُک تَجُرّ و بائی لاتَجُرّ؟! آیا غریزه جنسیِ تو ارضا شود و غریزه جنسیِ من ارضا نشود؟! آیا محدودیت جنسی برای من چوب آخر است که می‌زنید؟ یعنی محدودیت مالی که دارم، محدودیت مقامی هم دارم، حال می‌گویید محدودیت جنسی هم داشته باشم؟! پس اگر این‌گونه است من دمکراسی را می‌خواهم تا حداقل آزاد باشم و بتوانم دهن‌کجی و اعتراض کنم!» در این صورت، همین جوان علیه نظام نیز فعالیت می‌کند.» (۱۳۷۸) @motaleatehawzavi