🌺نکته تفسیری صفحه ۳۵:🌺
لحظه ای برتر از یک سال:
شاید هیچ مکتب و آیینی مانند اسلام، انسانها را به «تفکّر» دعوت نکرده باشد. قرآن 17 بار از تفکّر، و بارها از عقل و فهم و ... سخن به میان آورده و احادیث پیشوایان ما لبریز از دعوت به تفکّر است. خداوند در آیات وحی، زیانهای شراب و قمار را برشمرده و توصیه می کند که در حد میانه ـ و نه با افراط و تفریط ـ انفاق کنیم. سپس می فرماید: این چنین خداوند آیاتش را برای شما توضیح میدهد و علّت پاره ای از دستورهایش را روشن می کند تا در مورد زندگیتان در دنیا و آخرت اندیشه کنید. یعنی اگرچه خدا به شما فرمان می دهد که از دستورهایش اطاعت کنید، از شما می خواهد که در باره ی آنها فکر کنید و آنها را با چشم باز بپذیرید؛ نه اجباری و کورکورانه.[1] هر یک از این دستورها، برنامه ای برای تکامل انسان است که اگر به درستی و با فهم و درک صحیح انجام شود، تأثیر فوقالعاده ای در رشد انسان می گذارد.
شناخت صحیح گناهان و اندیشه در باره ی زیان آنها نیز باعث میشود که انسان با میل و رغبت از آنها دوری کند و پرهیز از آنها را نوعی محرومیت و رنج نپندارد. امام رضا علیه السلام در این باره فرموده است: «عبادت راستین، نماز و روزه ی فراوان و بی فکر و اندیشه نیست؛ بلکه عبادت حقیقی، تفکّر در آفرینش خدا و دستورهای اوست.»[2] تاریخ، سرگذشت های فراوانی را از عبادت های خشک و بی مغز روایت کرده که هیچ فایده ای برای انجام دهنده ی آن نداشته است. داستان خوارج نهروان، نمونه ی روشنی از آنهاست. آنان، افراد خشک مغز و به ظاهر دینداری بودند که اعتقادات جاهلانه و پوچی داشتند و بر سر دشمنی با بزرگترین عبادت کننده ی زمانشان، علی علیه السلام ، سر دوستدار او را بریدند و همسر باردارش را کشتند و شکمش را دریدند و سر فرزندش را بریده، بر سر نیزه گذاشتند؛ در حالی که بسیاری از آنان، حافظان قرآن بودند و پیشانی هایشان از سجده ی فراوان پینه بسته بود! امیر مؤمنان علی علیه السلام در سرزمین نهروان به آنان نصیحت فراوانی کرد و پس از اتمام حجت، با آنان پیکار کرد و بیشتر آنان را به جهنّم فرستاد. به راستی چه می شود که چنین بلایی بر سر انسان میآید؟ در روایتی می خوانیم که شخصی نزد امام صادق علیه السلام از عبادت فراوان همسایه اش سخن به میان آورد. امام از او پرسید: «عقلش چگونه است؟» او گفت: «عقل درستی ندارد.» امام فرمود: «مقام او با آن عبادت ها بالا نمی رود.»[3] در مقابل، تاریخ از سعادت انسانهایی سخن میگوید که با لحظه ای فکر و اندیشه، از هلاکت ابدی نجات یافتند.
ماجرای «حُرّ بن یزید ریاحی»، یکی از نمونه های روشن این مطلب است. او نخستین کسی بود که مأمور شد حرکت امام حسین علیه السلام را مهار کند و اجازه ندهد آن حضرت تغییر مسیر دهد؛ امّا در روز عاشورا به فکر فرو رفت. شخصی به نام مهاجر بن اوس می گوید: «در روز عاشورا، بدن حر به لرزه افتاده بود. با تعجّب به او گفتم: آیا ترسیده ای؟ اگر از من می پرسیدند که شجاعت رین شخص کوفه کیست، تو را معرفی می کردم. حر گفت: من خود را بین بهشت و دوزخ میبینم. به خدا سوگند، اگر قطعه قطعه و سوخته شوم ، هیچ چیز را به جای بهشت انتخاب نمی کنم.» حر، این را گفت و به سپاه امام حسین‰ پیوست[4] و اکنون بیش از هزاروسیصد سال است که درود و سلام خدا و خوبان عالم به او میرسد. آری، بدینگونه انسان میفهمد که چرا امام صادق علیه السلام یک لحظه تفکّر را از یک سال عبادت برتر شمرده است. [5]
[1] . اقتباس از المیزان فی تفسیر القران ، ج2 ، ص197
[2] . کافی ، ج2 ، ص55
[3] . کافی ، ج1 ، ص24
[4] . زندگی امام حسین(ع)، تألیف محمد جواد نجفی، ص18
[5] . تفسیر عیاشی، ج2، ص208
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن کریم