🌺نکته تفسیری صفحه ۴۴:🌺
آفات انفاق:
خستگی و درماندگی در چهرة مرد بیابان نشین موج می زد. آفتاب گرم مدینه، توانش را بریده بود و چیزی نمانده بود که چشمة امیدش را بخشکاند. نزدیک مردی رفت و از او پرسید: برادر! بخشنده ترین کسی که در مدینه زندگی می کند، کیست؟ مرد کمی فکر کرد و گفت: بدون شک از جناب حسین بن علی(ع)بخشنده تر وجود ندارد. به نظرم الآن در مسجد پیامبر(ص)به نماز و عبادت مشغول است. به نزد او برو، ناامید باز نمی گردی. با شنیدن نام حسین، احساس عجیبی در دل مرد بیابان نشین ایجاد شد و تمام نیرویی که برایش مانده بود، در پاهایش جمع شد و او را به سمت مسجد برد. به مسجد داخل شد و چشمانش را به دیدن بهترین انسان روی زمین، میهمان کرد. امام در حال نماز و راز و نیاز با خدای خود بود. مرد، نزدیکتر آمد و با احترام روبروی مسجد ایستاد و درخواست خود را با او مطرح کرد. امام سلام نمازش را داد و به قنبر ـ که سالها افتخار خدمتگزاری امام و پدرش را داشت ـ فرمود: آیا چیزی از ثروتی که از حجاز داشتیم، باقی مانده است؟ قنبر عرض کرد: بله، چهار هزار دینار باقی مانده است. حضرت فرمود: آنها را بیاور که شخصی نزد ما آمده که به داشتن آن ثروت، سزاوارتر است. قنبر دینارها را آورد و به حضرت داد. امام حسین(ع)عبایش را از دوش خود برداشت و پول ها را در میان آن گذاشت و از روی خجالت از آن مرد بیابان نشین، آن را از لای در مسجد بیرون آورد مرد بیابان نشین پول را گرفت و گریست. امام فرمود: آیا به نظرت چیزی که به تو دادیم کم است؟ او گفت: نه! گریة من برای این است که چطور زمانی می رسد که این دستهای بخشنده، زیر خاک قرار می گیرد.[1]
یکی از توصیه های مهمّ قرآن، «انفاق و صدقه» است. قرآن بارها به مسلمانان توصیه کرده است که نسبت به فقرا، بی تفاوت نباشند و از دارایی خود به آنها کمک کنند. ولی باید بدانیم که ممکن است ارزش این کار بزرگ با چند اشتباه از بین برود. منّت گذاشتن بعد از صدقه و گفتن سخنان آزاردهنده به انفاق شونده، باعث می شود که صدقه، دیگر پاداشی نداشته باشد. توجه به زندگی پیشوایانمان به خوبی نشان می دهد که آنان با افراد فقیر و بینوا، بسیار محترمانه برخورد می کردند و هرگز پس از صدقه، بر سر آنان منّت نمی گذاشتند و سخنی نمی گفتند که آنان را بیازارد. همچنین انفاق آنان فقط برای رضای خدا بوده است؛ نه برای خودنمایی و مشهورشدن در میان مردم. پیشوای ششم ما فرموده است: «روز قیامت یکی از بندگان خدا را می آورند که از مالش انفاق کرده است. او عرض می کند: پروردگارا ! من برای بدست آوردن رضای تو از ثروتم انفاق کردم. خدا می فرماید: نه، بلکه برای این انفاق کردی که مردم بگویند: فلانی چقدر بخشنده است. آنگاه خدا دستور میدهد که او را به دوزخ روانه کنند»[2].
[1] بحارالانوار، ج44، ص190
[2] بحارالانوار، ج7، ص181
@Boshra_pb