🍃داس کارگر و صاحب باغ🍃 🍃دو دوست برای کارگری به باغی رفتند. یک دوست شکم‌پرست بود که ناهارش با صاحب‌کار بود و از دستمزد او کم می‌کرد، و دوست دیگر ناهار از منزل می‌آورد تا دستمزد کامل بگیرد. صاحب باغ هم ولخرج بود و هرچه داشت صرف عیش و نوش خود می‌کرد. روزی به کارگری که ناهار نمی‌خورد بساط ناهار پهن کرد و برای آزارش به او گفت: برای که جمع می‌کنی؟ خسیس نباش. 🍃کارگر گفت: من جمع می‌کنم برای شب که به منزل می‌روم از جمع کرده خود نزد اهل بیت بهره برم و خواهرزاده یتیمی دارم که در منزل هر شب منتظر من است. من برای خانه دیگری که دارم (آخرت) جمع می‌کنم؛ پس من خسیس نیستم. تو خسیس هستی که به خود رحم نمی‌کنی و خانه‌ای جز دنیا بر خود نمی‌بینی که برای آن خانه سخاوتی کنی. من برای دستمزد کار می‌کنم، ولی دستمزد تو همان لذتی است که در حال از دنیا می‌بری. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 (س) اللهم عجل لولیک الفرج https://eitaa.com/Bsj_khaharan_mahdieh ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─