چادر خاکی مادر
🖤مجموعه #شور_عشق 📌قسمت ۱۴ ⬅️ ناراحت نشو، ولی #الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج ‌#
🏴 ۱۱ ⬅️ می‌دانم، جا مانده‌ای! می‌دانم عاشق بودی که مثل زائرین حضرت سیّدالشهدا سلام‌الله‌علیه، برسی به کربلا! و دوست داشتی بروی بین‌الحرمین، بنشینی و یک دل سیر گریه کنی! خوب می‌دانم آرزوی نفس کشیدن در کربلا را داشتی ... ولی نشد! می‌دانم، دلت امان‌نامه می‌خواهد! و دنبال مأمنی هستی که قلبت را حسینی کنی! با من بیا! بیا! با من تا برویم ... اول، کوله‌بار تشویش و نگرانی‌ات را باز کنیم! سپس همراه شویم با حاجتمندانی از جنس خودمان! این‌جا بازماندگانِ زیارتِ اربعین با توشه‌ی توسّل آمده‌اند ... و حسّ عشق و آرامش حسینی و کربلا را در این‌جا جستجو می‌کنند! پاهایت را برهنه کن! مثل پیاده‌روی تا کربلا، مثل بین‌الحرمین! از تماس پاهای برهنه‌ات با سنگ‌های قدیمی این صحن و سرا آرامش بگیر! و داخل شو به بارگاه امن حضرت عبدالعظیم حسنی! به آستانه‌ی درب که نگاه کنی، کاشی‌نوشته‌ای را می‌خوانی به نقل از امام هادی سلام‌الله‌علیه که فرمودند: "من زار عبدالعظیم بِرِی کمن زار الحسین سلام‌الله‌علیه بِکربلا" "هر کس عبدالعظیم را در ری زیارت کند، مانند آن است که حسین سلام‌الله‌علیه را در کربلا زیارت نموده است!" از حرم حضرت عبدالعظیم که بیرون آمدی، سرت را رو به آسمان کن! و خوب نگاه کن و ببین ملائکی را که نامه‌ی عمل تو را می‌نویسند و در بسته‌های نور می‌پیچند و می‌برند تا برسانند به دست حجّت خدا! و یادت نرود که هیچ ثروتی جای این حالی را که پیدا کردی نمی‌تواند بگیرد، و بر این نعمت هزاران شکر واجب است!