دیده هایم چادر خاکی که رؤیت می کند
ناگهان در چشم هایم اشک حرکت می کند
.
اذن این گریه نمودن ها به دست فاطمه است
چشم را در محفل غم اوست دعوت می کند
.
هرکه از داغش بگوید ، روضه لازم می شوم
این دل وامانده ی من میل هیئت می کند
.
بانیِ پیدایش دنیا وجود فاطمه است
نور او نوری است که آغاز خلقت می کند
.
عرشیان محو تماشای نمازش می شوند
تا که زهرا با خدای خویش خلوت می کند
.
گرچه پیغمبر کمال زهد او را درک کرد
وقت سجده کردن او باز حیرت می کند
.
هم کلام او شدن در فهم اهل خاک نیست
بیشتر با ساکنین عرش صحبت می کند
.
صبح و ظهر و شب ، به فرمان خدا ، روح الامین
پشت در می ایستد ، از او عیادت می کند
.
فاطمه در هر گناهی آبرویم را خرید
طفل بازیگوش را ، مادر وساطت می کند
.
تا سلامی وقت تلقین خواندنم بر او دهید
روح این گریه کنش را غرق رحمت می کند
.
روز محشر کا ما لنگ نگاه فاطمه است
او در آن هول و ولا ما را شفاعت می کند
.
از تنور` خانه ی او رزق عالم پخش شد
با همین نان پختنش بر ما عنایت می کند
.
فاطمیّه بارها بابای پیرم گفته است :
کسب و کار ما به لطف اوست ، برکت می کند
.
شرح اوصاف خداوندی او را می دهد
قاری قرآن که کوثر را تلاوت می کند
.
خون پهلو ، خون بازو ، محسنش ، حتّی خودش
هرچه دارد فاطمه خرج امامت می کند
.
بی برو برگرد ، بی شک ؛ مقتدایش فاطمه است
هر مجاهد که دفاع از ولایت می کند
.
با زبان نه ، دستمالی را که بر سر بسته است
دارد از این روزهای او شکایت می کند
.
آن گلی که تاب باران را ندارد ؛ بین راه
دست سنگینی به گلبرگش اصابت می کند
@CHadorhkaki