°•♡‌کافه‌عشق♡•°
-زنم میگه زن بگیر! با دهن باز نگاهش کردم و لب زدم: - مگه تو زن داری؟ - آره. - چرا ازت می خواد زن
شایلین‌ مجبور میشه بخاطر مادرش از فرنگ برگرده روستایی که مادرش اونجا دوره جوانیش رو گذرونده. اما نمیدونه تقدیر اونو به اینجا کشونده تا زندگیشو زیر و رو کنه اونم فقط بخاطر یه رسم مسخره ای که هزاران دختر دیگه ای مثل شایلین‌ اسیرش شدن... اما شایلین‌ لجباز و یکدنده به هر روشی که شده نمی‌خواد بزاره این رسم زندگیشو از هم بپاشونه و ازادیشو ازش بگیره بخاطر همون احمقانه ترین کار ممکنو انجام میده و خودش و از چاله میندازه تو چاه... https://eitaa.com/joinchat/294781115Ce2f8c0bb10 این رمان جذاب و خوندنی رو اصلا از دست نده عاشقش میشی🥰😍♥️