«قسمت دوم»
افزایش مناقشات در سرتاسر جهان، امنیت را به نگرانی اصلی کشورها تبدیل کرده. نبردهای عمده حتی پیش از شروع سیستم بینالمللی مبتنی بر معاهده وستفالیا Westphalia Treaty در سال ۱۶۴۸ ثبت و مستند شده. یک مثال مهم در این زمینه، "جنگهای سی ساله" بین دو فرقه مهم مسیحیت یعنی پروتستانها و کاتولیکها بود که در آن کشورهای مهم مثل انگلیس، دانمارک، سوئد و هلند از پروتستانها و اتریش، اسپانیا و امپراتوری مقدس روم از کاتولیکها حمایت میکردند. مثال مهم دیگر شکل گرفتن اتحادها در طی جنگ جهانی اول و دوم است که پس از آن، کشورهای پیروز اثرگذاری جهانی زیادی به دست آوردند که تا به امروز ادامه داشته.
حمله روسیه به اوکراین نیز موجب نگرانی سوئد و فنلاند شده تا سیاست بیطرفی خود را کنار بگذارند و بخواهند به ائتلاف ناتو بپیوندند. معاهده ناتو یک تمهید در درون خود با عنوان بند پنجم دارد که طبق آن اگر یکی از کشورهای عضو ائتلاف مورد حمله قرار گرفت، به عنوان حملهای به کل کشورهای عضو در نظر گرفته میشود.
بازدارندگی در مطالعات استراتژیک، به عنوان استراتژیهایی با هدف ترساندن یا منصرف کردن مهاجم برای شروع حمله تعریف میشود، و ایجاد ائتلاف در این راستا از اهمیت زیادی برخوردار است. چنین اتحادهایی نه تنها برای حفاظت از سعادت و پیشرفت یک کشور، بلکه برای ارتقاء قدرت و اثرگذاری بر دیگر کشورها حیاتی است.
اتحاد در واقع به معنای تشکیل دادن گروهی از اعضا با منافع مشترک است. این کار در طول تاریخ بشریت نمونههای بسیاری دارد از جمله "گروه دلوس League of Delos" به رهبری آتن برای مقابله با تهدید پارسها (ایرانیها). اتحادهای زیادی در عصر مدرن وجود دارد که بروس راسِت Bruce Russet در مقاله خود با عنوان "سنخیتشناسی تجربی اتحادهای نظامی بینالمللی"، عوامل مختلفی را در ایجاد آن مشخص کرده اما آن را به طور کلی به چهار نوع دستهبندی کرده است:
توافق دفاعی: این نوع از اتحاد با کشورهای عضو، این امکان را میدهد که علیه یک تهدید خارجی دفاع دوجانبه ایجاد کنند که بارزترین مثال آن، اتحاد ناتو و بند پنجم آن است.
توافق عدم تجاوز: اتحادی که کشورهای عضو را از تهاجم به یکدیگر باز میدارد. مشهورترین نمونه از این نوع توافق بین آلمان نازی و جماهیر شوروی در ج ج دوم بود که طبق آن شوروی پذیرفت در حمله آلمان به لهستان در سال ۱۹۳۹ مداخله نکند.
دوستی: این نوع توافق معمولا خیلی رسمی و الزامآور نیست و نمونه مشهور آن، توافق "دوستی سهگانه Triple Entente" بین بریتانیا، فرانسه و روسیه در پاسخ به افزایش قدرت نظامی آلمان بود که به جنگ جهانی اول منجر شد.
اتحاد دفاع یکپارچه: این اتحاد با عنوان "دفاع مشترک" نیز شناخته میشود و در آن کشورهای عضو با یکدیگر برای فرموله کردن و اجرای یک استراتژی دفاعی مشترک همکاری میکنند. مثال بارز چنین اتحادی، نیروی ضربت مشترک است.
آنچه در بین همه این اتحادهای مشترک است، تمایل برای پاسخ دادن به یک تهدید است. کشورها در چنین اتحادهایی میتوانند دو کار انجام دهند؛ متعادل سازی (در برابر یک هژمون خارجی)، و دیگری، همگام شدن (با قدرتهای بزرگتر در ائتلاف)
واقعگرایان استدلال میکنند که "اگر خواهان صلح هستی، خودت را برای جنگ آماده کن". آنها میگویند که صلح صرفا یک بازه زمانی از یک جنگ تا جنگی دیگر است و کشورها قابلیتهای خود را برای آماده شدن تا جنگ آینده تقویت میکنند، سیستم بینالمللی بر اساس یک ساختار پر هرج و مرج (anarchic) عمل میکند و کشورها باید صرفا بر تواناییهای خودشان برای تضمین بقا تکیه کنند. در چنین شرایطی، کشورها چطور برای حفظ منافع خود آماده میشوند؟ پاسخ بهینه برقراری یک اتحاد استراتژیک است.
مفهوم بازدارندگی در رویکردهای مختلفی خلاصه میشود از جمله:
بازدارندگی انکاری
این فرم از بازدارندگی به دنبال این است که این باور را در ذهن مهاجم القا کند که اقداماتش به نتیجه موفق نخواهد رسید. این روش عمدتا شامل نمایش قابلیتهای نظامی و ابراز تمایل به استفاده از آنها در شرایط حمله است.
🇷🇺
@Center_for_Russian_Studies