🔰 خاطره یک امر به معروف موفق امروز رفته بودیم بازار روز درکه 😉 ، یک زن بدون روسری آمده بود. گذاشتم آخر سر تذکر بدم . توی صف ترازو، یک آقا جلوتر، رو به فروشنده گفت: به خانمهای بی‌حجاب هم تذکر بدید ! خانمه گفت: به شما ربطی نداره ! من پشت سرش گفتم: توی خونه تون نیستید ، بیرونید ! پس به همه ربط داره ! خانمه گویا جا خورد ! ، وقتی دید دو نفر پشت هم درآمدیم ! یک مقدار ساکت شد ، بعد به اون آقا گفت : شما نگاه نکن ! نذاشتم بخواد با آقا کل بندازه ! قاطع و محکم گفتم : به نگاه کردن ربطی نداره . دارید قانون شکنی میکنید ، باید رعایت کنید ! همه از دست شما که قانون شکنید ، احساس نا امنی میکنیم !!! حقیقتا خانمه ترسید ! بغل دستیش ریز ریز داشت دلداریش میداد ! 😏 آخر سر که داشت میرفت، گفت: شماها گرونی ها رو جمع کنید ! گفتم: چرا ما جمع کنیم ؟! همه اش بخاطر شماست ! گفت: لابد بخاطر حجاب منه ؟! گفتم: بله ! حدیث داریم که گناه های آشکار، رزق و روزی رو کم میکنه !!! 🔹حس کردم یک حدی همه کپ کردند !😁 ان شاءالله حتی ذره ای توی دل همه شون اثر بذاره ! 🤲😔 🔹بیرون اومدم ، یک خانم هم شالش افتاده بود ! گفتم: عزیزجان شالت رو سرت کن ! الحمدلله فوری سرش کرد و دیگه از سرش نیفتاد ! 😊 🌷خلاصه که ، الحمدلله تذکر اثر داره ! ✌️ 🔹مروارید عفاف @Chastity