🔻در جمع دختران چه گذشت؟!
ایام اعتکاف امسال توفیق یار شد که چند ساعتی، درخدمت دختران نوجوان از ۹۰ دبیرستانِ غرب تهران باشم. از محاسن این جمع، تنوع فکری و عقیدتی بچهها بود؛ تا جاییکه مطلع شدم، برخی از بچههای معتکف از جمع مکشفهها بودند!
بنا بر انتخاب بچهها جلسه بهصورت پرسشوپاسخ و چالش و گفتگو برگزار شد و با رأی خودشان، موضوع روز اول: «مسائل جنسی و ارتباط با جنس مخالف»؛ روز دوم(با توصیه مربیها): «حجاب و وضعیت پوشش» انتخاب شد.
دختران نوجوان حرفهایی در دل و افکاری در سر داشتند که شاید پدران و مادرانشان حتی تصور آن را نداشتند.
پس دستبهقلم شدم برای این سطور، تا اگر تو نیز نعمت دختری در سن ۱۴ تا ۱۷ سالگی داری، کمی بیشتر با دل و ذهنش آشنا شوی. تا از پس این آشنایی و آگاهی، همدلی زاید و آیندهها نیکوتر نوشته شود.
مجمل آنچه که بچهها با زبان ساده و در فضای صمیمیِ شکلگرفتهٔ بینمان گفتند، از این قرار بود:
🔺روز اول:
۱. تقریبا همگی به مسئلهٔ نحوهٔ درست ارتباط با جنس مخالف، و به ازدواج بهطور جدی فکر میکردند.
۲. بیش از نیمی از دختران، باور داشتند که اعتمادبهنفس کافی برای مواجهه با پسران را ندارند! و از این حالت ناراضی و نگران بودند.
۳. تعداد قابل توجهی(نزدیک به نصف) از دختران اعلام میکردند که در خود آمادگی کافی برای همسر و مادر شدن را احساس میکنند و ترسی از پذیرش این مسئولیت ندارند. آنان از نظر جسمانی هم بیش از دیگران، ویژگیهای یک زن کامل را داشتند و با توجه به ارتباط انکارناپذیر نفس و بدن چنین احساسی برایشان طبیعی بود.
۴. حدود ده نفر از دختران مطمئن بودند که به تشکیل خانواده، نیاز روحی جدی دارند و فقدان آن را موجب صدمه میدانستند. این بچهها پذیرش این مسئله از سوی والدین را مهمتر از رسیدن به فرد مورد نظر خود، میدانستند.
۵. بسیاری از بچهها از واکنش والدین و مشاور مدرسهٔ خود در برابر طرح این مسائل، ناراحت و ناراضی بودند و احساس میکردند از سوی آنان جدی گرفته نشدهاند و راهکارهای والدین، سلبی و غیرمنطقی و غیرعلمی بوده است.
۶. تقریبا همگی از مؤلفههای تفکیکِ علاقهٔ واقعی از گرایش هورمونی بیخبر بودند.
🔹نکته:
به نظر میرسد نسل هشتادیها توانایی حلوفصل مشکل جمعیتی ایران را داشته باشند. البته اگر نسل پنجاه و شصت، در قالب دین و شریعت و با خرد و منطق به یاری آنها بیاید.
🔺روز دوم:
۱. با اینکه حداقل یکسوم دختران، از خانوادههای مذهبی و نیمهمذهبی بودند، بهجز دو نفر آیات حجاب را نمیشناختند.
۲. اکثریت قریببهاتفاق بچهها نمیدانستند محدودهٔ حجاب بهطور دقیق در قرآن آمدهاست. بچهها تصور میکردند الزام به حجاب، بهصورت توصیه است و امکان رد یا انتخاب در آن وجود دارد.
۳. هیچیک از دختران از مفاد قانون حجاب اطلاعی نداشتند.
۴. برای همهٔ ضعیفالحجابها و مکشفهها، لحن تذکر همراه با محبت و احترام قابل قبول بود و دلیلی برای رد آن نمیدیدند.
۵. برای این گروه از دختران تذکر رعایت حجاب از سوی یک آقا بسیار تلخ و غیرقابل قبول بود.
🔹نکته:
فارغ از فرهنگ و میزان دینداری خانوادهها، اگر در فرصت ۱۲سالهٔ تحصیلات مقدماتی که ذهن و زمان فرزندان وطن در اختیار نظام آموزشی است، ابتدائیات دینی،قانونی و اخلاقی به آنان آموزش دادهمیشد بسیاری از ابهامات و ناهنجاریها واقع نمیشد.
آ. ز. محمودیان