سیمای حجاب در آیینه زنان شاهنامه
اشعار در مورد حجاب از شاهنامه فردوسی:
چنین گفت شیرین که ای مهتران جهان گشته و کــار دیـــــده سران
سه چیز باشد زنان را بهی کــه باشند زیبای گاه مهی
دگـر آنکــــه فـــرّخ پســـر زایــد او زشـــوی خجســـــته بیفــزاید او
سه دیگر که بالا و رویش بود بــه پوشیدگی نیز مُوَیش بود
بدانگــه که من جفـــت خسرو بُدَم به پوشیدگی در جهان نو بُدَم
بگفـت و این بگشــــاد چادر ز روی همه روی ماه و همه پشت موی
مـــرا از هنر مــــوی بُد در نهان که او را ندیدی کس اندر جهان
نمودم همه پشت این جادویی نــــه از تنبل و مکر و ز بدخویی
نه کس سوی من پیش از این دیده بود نه از مهتـــران نیــــــز بشنیده بود
سخن تهمینه همسر رستم:
به گیتی ز خوبان مرا جفت نیست چون مــن زیر چرخ کبود اندکیست
کــــس از پرده بیرون ندیدی مرا نه هرگز کس آوا شنیدی مرا
سخن منیژه:
منیژه منم دخت افراسیاب برهنـــــه ندیده رخم آفتاب
در هنگام نبرد با رها شدن بند زره گرد آفرید، سهراب در می یابد هم نبرد او زن محجبه می باشد:
رها شد ز بند زره موی اوی درفشان چو خورشید شد روی اوی
بدانست سهراب کو دخترست سر و موی او از در افسرست
چادر بر سر داشتن زنان تاریخی شاهنامه:
بگفت این و بگشاد چادر ز روی همه روی ماه و همه مشک موی
بینداخت آن نامدار افسرش بیاورد فرمانبری چادرش
بیامد بنزد برادر دمان دلش خسته ازدرد و تیره روان
✋راهنمای مباحث عفاف کانال
https://eitaa.com/fatemi222/3683