قبل اینکه بتونم سمت در برم و برم بیرون یهویی چراغ ها خاموش شد و بعدش دیگه هیچی حس نکردم .
توی آخرین لحظه فقط تونستم کلی پروانه بالای سرم ببینم ، و موهای بلند و سبزِ روح جوان...
_من *هق من بهش راجب خوابام گفته بودم *هق اون باید ،اون باید به من گوش میکرد مگه نه پیر مرد ؟؟؟
_درسته .کاش زودتر بهش راجب این داستان میگفتم. ولی مهم اینه که تونستم تو رو پیدا کنم و بهت راجب همه چیز بگم تا بتونی اینجا توی این زیرزمین، پیش بقیه قربانی ها دفنش کنی.... آخه میدونی ،تو تنها کسی هستی که اون داشت...
_کاش به حرفم موقع فروش خونه گوش میداد...من از این داستانا خبر نداشتم ، که اگه داشتم هیچ وقت به کسی اینجا رو نمیفروختم... من فقط به خاطر مشکوک بودنش از اینجا رفتم...
چیزایی که برام در اومد :
همسایه ای که خواب دید :
#intp
کسی که بهم عمارتو فروخت :
#isfp
کسی که بهم راجبش هشدار داد :
#isfp
آدم مرموزی که لا درختا دیدم :
#infp
روحی که دنبالمه :
#infj
صاحب قبر تو زیر زمین :
#infp
کسی که منو به قبرای قبل اضافه میکنه : intp
⠇
#ادمین_ردسا 🕶✨️
══════════════
⠇
@Eema_MBTI