📚 کتاب بچه های حاج قاسم مروری است بر بخش کوچکی از خاطرات لشکر41 ثارالله در طول دوران دفاع مقدس از زبان سردار حسین معروفی؛ در بخشی از این کتاب می خوانیم:
🍃✨رفتیم داخل یک سنگر خیلی کوچک، حاجی با یک نفر نشسته بود. توضیحات و تذکرات لازم را به ما داد؛ چون قرار بود از میدان مین عبور کنیم و خط را بشکنیم. رمز عملیات را هم به ما اعلام کرد (یا ابوالفضل العباس)، رشادت و فداکاری حضرت ابوالفضل(علیه السلام) به ما انگیزه و توان بیشتری می داد. موقع خداحافظی حاجی طاقت نیاورد و اشک از چشمانش سرازیر شد، من هم متحول شدم . دیدن اشک های حاجی دلم را لرزاند. حاجی گفت: چاره ای ندارم، مجبورم شما رو به میدون مین بفرستم.
🍃✨احتمال برگشتن از میدان مین خیلی کم بود از سنگر آمدیم بیرون. حاجی هم پشت سرمان آمد، دیدم خیلی نگران است و دارد به ما نگاه میکند. به علویان گفتم علی سریع تر بریم و از دید حاجی دور شیم تا اینقدر اذیت نشه…
🔗 دریافت کتاب:
👇🏻
https://basirat.ir/fa/news/327282
─═🍃🌹🍃═─
@Cheraqe_Rooshanaii