من یه پرستار بخش سوختگی هستم یکی از پریشان ترین روزای زندگیم تو شب شهادت خانوم فاطمه زهرا برام اتفاق افتاد اون شب یه خانواده بصورت فجیع سوخته بودن پدر و مادر و یه دختر بچه من به خانوم که وضعیت وخیمی داشت رسیدگی کردم بردنش ای سی یو بعد رفتم کمک آقا که وضعتش وخیم تر بود مرد تو حالت نیمه بیهوش بود تا رسیدم بالا سر پدر خانواده که بیهوش بود انگار وجودمو احساس کرد چشاشو باز کرد خیره نگاهم کرد چهرش سوخته بود نمیشد فهمید کی هست ولی من این نگاه می‌شناختم این....... https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df