دبستان پسرانه علمی
✨🌙هرشب یک داستان آموزنده 4🌙✨ 📝 کعبه یک سنگ نشان است که ره گم نشود... 🕋 عبدالله‌بن‌مبارک در سالی ار
🌃هرشب یک داستان آموزنده 5 🌃 🌼داستان حضرت سلیمان(ع) و مورچه 🪐در یکی از مسافرت های سلیمان(ع) که جن و انس و پرندگان او را همراهی می کردند، عبورشان به سرزمین مورچگان (سرزمینی در نزدیکی طائف و به قول بعضی در نزدیکی شام) افتاد. 🐜یکی از مورچه ها با تعجیل سایر مورچگان را آگاه ساخت و به ایشان گفت به خانه هایتان پناه ببرید و از مسیر سلیمان(ع) و یارانش دور شوید تا آنها شما را زیر پاهایشان لگدکوب نکنند. 🌪باد، صدای آن مورچه را به گوش سلیمان(ع) رسانید و سلیمان(ع) دستور داد تا او را به حضورش بیاورند. 🌙سپس به او گفت: مگر نمی دانی که من پیامبر خدا هستم و از جانب انبیاء ستمی به دیگران نمی رسد؟ 🐜مورچه پاسخ داد چرا میدانم. 🌙سلیمان(ع) گفت: پس چرا مورچگان را از ما ترسانیدی؟ 🐜مورچه پاسخ داد: منظور من این بود که آنها عظمت و شوکت تورا مشاهده نکنند تا خود را در مقابل تو حقیر پندارند و ناسپاسی به درگاه خداوند آغاز نمایند. 🌙سخنان مورچه در نظر سلیمان(ع) معقول آمد. 🐜سپس مورچه سلیمان(ع) را خطاب داد و گفت آیا می دانی چرا خداوند از میان تمام قدرت ها، را برای حرکت دادن تخت تو انتخاب نمود؟ 🌙سلیمان(ع) جواب داد نمی دانم. 🐜مورچه گفت:برای اینکه بدانی تمام این قدرت و شوکت و مقام تو بر باد است و تو مغرور و متکبر نگردی. 🌙آنگاه سلیمان(ع) تبسم کرد و فرمود:"پروردگارا مرا توفیق شکر نعمت خود را که به من و پدرم عطا فرمودی، عنایت فرما..." ❖═▩ஜ••🍃🌸🍃••ஜ▩═❖