🎤حاج_محمود_دلسوز
( سبک_گلپونه_ها ی مرحوم ایرج بسطامی است)
گریه های مخفیانه
غسل و تشییع شبانه
یک مزار بی نشانه
آتشم زد ،آتشم زد
مانده ام با چشم گریان
میکِشم آه از دل و جان
رفتی و شام غریبان
آتشم زد ،آتشم زد
می گذارم وقت غسلِ
پیکر تو ، سر به دیوار
تازه فهمیدم چه کرده
وای من ، با سینه مسمار
تازه دیدم ، زخمِ پهلو
تازه دیدم ، خونِ بازو
مثلِ من ، زهرا شکست
در این مدینه
حرمتت ای داد بی داد
بشکند دستی که زد
سیلی به رویِ صورتت
ای داد بی داد
الوداع ، یا فاطمه جان
کن حلالم فاطمه جان
بر دلِ من ، داغِ جانکاه
مثل گل ، عمرِ تو کوتاه
چیده ام رویت لحد ، آه
آتشم زد ،آتشم زد
وای من ، از جان بر لب
بعد تو ، دیگر از امشب
خانه دارم ، گشته زینب
آتشم زد ،آتشم زد
مانده ام بالای قبرِ
تو ، چرا من زنده هستم
از پیمبر با امانت داریم
شرمنده هستم
روی زخمِ ، دل نمک خورد
پیش من ، زهرا کتک خورد
عالَمی حیران شده
از صبر من ، از صبر تو
ای داد بی داد
اشک من ، امشب چکد
بر روی خاکِ قبر تو
ای داد بی داد
عده ای فردا روند
دنبال نبش قبر تو
ای داد بی داد
الوداع ، یا فاطمه جان ...
به همت جواد افشانی
#فاطمیه
#شهادت_حضرت_زهرا
#صلی_الله_علیکِ_یا_سیده_النساء_العالمین
#مجتمع_آموزشی_اسلامی_علمی