امروز، مدیری جوان در عیار بیانیه گام دوم انقلاب را دیدم.
نقد و شکوه شاید از عادات نویسندگی باشد که اصلا نویسنده، آمده تا از کم و کسریها بنویسد ولی گاهی باید خرق عادت کرد و منصفانه نوشت!!!
بعد از مدتها برای ارائه نامهای به شهرداری دامغان مراجعه کردم و از حسن تصادف، موعد ملاقاتهای مردمی بود.
رئیس دفتر شهردار، خیلی صمیمیتر از نوبتهای قبل، فرمی را ارائه کرد تا تکمیل کنم و به اندازه نوشیدن یک فنجان چای تازه دم، صبوری کردم و آنگاه به دیدار شهردار جوان نائل آمدم.
مشتاق شنیدن بود که از ادب برخورد با ارباب رجوع، گشودگی چهره و تبسم لطیف، میشد این اشتیاق را فهمید.
تقدیم نامه به کسری از دقیقه گذشت که کامل به سابقه آن اشراف داشت و بعد از آن حیف بود که از فرصت پیش آمده بنا به ملاقات مردمی بی درد سر و حسن برخورد رئیس دفتر و سکوت و آرامش شهرداری و البته خدمات شهری به لطف جوانی شهردار و همکاران صمیمی وی و حمایتهای شورای شهر و تامین نسبی عدالت در تامین خدمت در تمام جغرافیای شهری، اشاره نکرد و قدرشناسی ننمود.
شهرداری از دیرباز شاهد مثال دغدغههای مراجعین بوده ولی انصافا امروز شهرداری شهرم زیاده از حد مهربان جلوه کرد.
هر دلیلی را فدای جوانی مدیر در عیار بیانیه گام دوم انقلاب مقام معظم رهبری میدانم که ضرورتا باید به این سمت و سو از احساس قدرت و درایت جوانی آمد و با اتکا به جسارت و سواد روزآمد ایشان، پاسخگوی مردمی بود که معمولا در پی گشایش امورات خود با چاشنی سکوت و درایت و سرعت هستند.
جناب شهردار!
دم شما گرم
اعضای محترم شورای اسلامی شهر!
سپاس از انتخاب خوب شما
سیدرضا جزءمومنی