این روزهای پایانی شهـریـور دلهرهٔ عجیبی دارد ... دلهره‌ای از جنس حال و هوای ناب کودکی با عطر دلبرانهٔ کتاب‌های نو و طعم گس خرمالو ما دیگر آن کودک بی‌غم و خندان سال‌های دور نیستیم، اما این دلهره، یادگار خوب همان روزهاست روزهای خوبی ڪه نگرانیمان بہ خاطر معلم تازه‌ای بود ڪه نمی‌شناختیم و تمام ترسمان، برای درس‌هایی ڪه قرار بود سخت‌تر از سال‌های قبل باشد چه حال و هوای بی‌نظیری بود! هنوز هم ڪه هنوز است پائیـز دلنشین‌تر از تمام فصل‌هاست قدم زدن در خیابان‌های نارنجی و خِش خشِ جانانهٔ برگ‌ها، تسکین خوبی‌ست اما کاش برای یک روز هم ڪه شده بہ روزهای خوب کودکی بر می‌گشتیم مثلاً اوائل مهر باشد و حیاطی شلوغ و بچه‌هایی شاد و خندان ڪه با اشتیاقی بی وصف، لباس و کفش‌های جدیدشان را بہ هم نشان می‌دهند مثلاً پائیـز باشد و کودکی ڪه بی‌غم و آسوده، کوله پشتی‌اش را روی دوشش گرفته و سرخوش و لی لِی کنان بہ سمتِ خانه می‌دود و چه موسیقیِ دلنـوازی ست خش خش برگ‌های پائیـزی وقتی دلت کودکانه می‌تپـد وقتی نگران هیچ چیز نیستی ... @darolghoranfatemion