یکی ازآسیبهای زبان👅
🔸یک پسر جوانی به زندان میفته و حکم اعدام ایشون تایید میشه
این پسر پدر نداشته و یک دایی داشته ایشون ▪️پیگیر کارهای این بچه میشه تا دیگه نا امید میشه و خسته و کوفته
میاد مسجد اون روز◽️ شیخ رجب علی خیاط ره اونجا بوده به ایشون میگه چرا
اینقدر ناراحتی🙂 جریان را براشون میگه شیخ میگه ◽️فاتحه ای بخون بعدا میخونه
میگه مادره این▪️ بچه ناراضیه واسه همین
این گرفتاری براشون پیش اومده‼️
🔸خلاصه دایی با عجله میره خونه به خواهرش میگه همچین چیزی هست
مادر میگه نه من راضیم و.....
تا باز برمیگرده▪️ پیش شیخ میگه مادرش گفت راضیم شیخ نگاهی میکنه میگه راضی نیست همین که گفتم🙁
🔸 خلاصه باز میره و میگه به خواهرش شیخ میگه راضی نیستی وقتی اسمه شیخ را میاره
✔️مادرش میزنه زیره گریه و میگه که سره سفره بودیم عروس هم▪️ تازه عقد کرده بود به عروسم گفتم سفره را جمع کن پسرم داد زد و گفت ننه مگه کُلفت گیر اوردی اونجا دلم شکست فقط
🎈خلاصه دایی بهش میگه اگه راضی نشی بچت▪️ فردا اعدام میشه مادر گریه میکنه و بخدا میگه که من راضیم دیگه
فرداش یک مدرکی پیدا میشه ▪️بی گناهی پسره مشخص میشه
🔸دوستان دیدین شاید همیشه شیخی وجود نداشته باشه
🎈شاید خدا مورد رحمت خاص ما را قرار نده
▪️شاید و◽️ شاید و▪️ شاید
✔️بهتر نیست از حالا به بعد یک مقداری تفکر کنیم و جلوی این زبون را بگیریم
و داخل زندان بیندازیم⁉️
☀️گاهى على (ع )می فرموند هيچ چيزى به زندان طولانى از زبان سزاوارتر نيست
☀️گاهی می فرمودند یعنی به خودشون تذکر میدادن پس ما هم باید گاهی به خودمون تذکر بدیم
#کانال_دارالقرآن_فاطمیون_ملارد_در_ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/Darolghoranfatemion