🚩 كامران دستمو ول نميكرد خودمم علاقه نداشتم دستمو از دستش در بيارم در جلورو واسم باز كرد و منتظر موند سوار شم بعد يه ماه اولين باري بود كه بهش رو ميدادم اونم سركيف شده بود الان تو ماه 4 بارداري بودم كامران دستمو گرفت و زير دست خودش رو دنده گذاشت و با انگشتام بازي ميكرد ولي هنوزم ميتونستم بفهمم ناراحته از رفتن عزيزاش واسه اينكه ازون حالت درش بيارم بالحن شادي بهش گفتم -كامران؟ -جونم؟ -مياي بريم سونو؟ -الان؟ خنديدم و گفتم -الان كه نميشه ما نوبت نگرفتيم فردا بريم -باشه زن بزن وقت بگير با يه لحن باحالي گفتم -واااااي،به نظرتو بچه دختره يا پسر؟ كامران كه با ديدن روحيه من شاد شده ولخندي زدو گفت -هرچي باشه فقط سالم باشه سرمو تكون دادم و گفتم -خوب اون كه اره ولي اخه واسه تو فرق نداره بچت پسر باشه يا دختر/؟ برگشت طرفم و گفت -من دوست دارم بچم يه دختر خوشگل و ماماني مثل مامانش باشه لبخندي بهش زدم و گفتم -ولي من دوست دارم بچم پسر باشه اسمش دوست دارم بذار ارش با تعجب گفت -ارش؟ -اوهوم چرا تعجب كردي؟ -اخه نه به اسم من ربط داره نه به اسم تو چي شده اسم ارش و دوست داري؟ -ميدوني از بچگي دوست داشتم هروقت بچه دار شدم اسم بچمو بذارم ارش سرشو تكون داد وگفت -ولي من دوست دارم اگه دختر بود اسمشو بذارم كامليا -اسم قشنگيه كامل برگشتم طرفش و گفتم -پس اگه پسر شد ميذاريمش ارش و اگه دختر شد ميذاريمش كامليا -اوهوم فكر خوبيه حالا فردا مشخص ميشه لبخندي زدم و سرمو به سمت خيابون برگردوندم و به بيرون خيره شدم بهار؟ -هوم؟ -منو ميبخشي؟به خدا رفتار اون روزم دست خودم نيست،ديوونه ميشم وقتي بفهمم يكي به چيزي كه گفتم عمل نكنه بعد مثل بچه هاي مظلوم گفت -هوم،ميبخشيم؟ با خودم فكر كردم اره ميبخشمت تقصير منم بود واسه همي با لبخند برگشتم طرفش و با لحن بچه گونه اي گفتم -به شرطي ميبخشمت كه ديگه من و نزنيم خنده اي كردو دستمو بوسيد و گفت -دستم بشكنه اگه دوباره روت بلند بشه كامران سريع برگشت طرفم و گفت -زود باش كمربندت و ببند تا خواستم ببندم كار از كار گذشت و پليس بهمون ايست داد كامران غرغري كرو ماشن و كنار خيابون پارك كرد مامور اومد به شيشه زد شيشه رو داد پايين -سلام جناب -سلام گواهينامه مدارك ماشين لطفا كامران سرشو تكو دادو رو به من گفت -مدارك و از تو داشبورت بده سرمو تكون دادم مدارك و در اوردم و دادم دستش -بيا -بفرمايين قربان بعد اينكه 30 تومن جريممون كرد گذاشت بريم خونه كه رسيديم با زحمت رفتم بالا راه رفتن واسم سخت شد بود اروم اروم از پله ها بالا رفتم و رفتم تو اتاقم داشتم بلوزمو در مياوردم كه در يهو باز شد جيغي كشيدم و لباسم و سريع جلوي خودم گرفتم و رو به كاران گفتم -برووووو بيرون ولي اون اصلا حواسش بهم نبود اروم اومد جلو لباسو از دستم گرفت و با لذت به *س ي ن ه * هام زل زد دسمو جلوي *س ي ن ه * هام گذاشتم سرشو اورد جلوي صورتمو بهام و نرم بوسيد منم با اين كه شوكه شده بودم ازين كارش به خدم اومدم و همراهيش كردم دستش رو كمرم بالا و پايين ميرفت دستمو تو موهاش فرو برده بودم و همراهيش ميكردم *صورت*و از *ل بام* جدا كردو با چشاي خمارش بهم خيره شد بعد با نرمي روي تخت حلم داد و خودشم روم خيمه دو مشغول بوسيدن *ل بام* شدم كم كم داشتم نفس كم مياوردم به زور خودمو ازش جدا كردم و نفس عميقي كشيدم كامران خواست دوباره بياد طرفم كه انگشتمو گذاشتم رو لبشو باگ ارومي گفتم -بسه كامران نفسم گرفت چند ثانيه بهم خيره شدو سريع از روم بلند شد دستمو گرفت و كمك كرد از رو تخت بلند شم يه سرافون شيك قهوه اي رنگ از تو كمدم در اورد و گرفت طرفم بلنديش تا روي زانوم بود ولي خويش اين بود كه گشاد بود و توش راحت بودم كامران رفت اتاق خودش تا لباساش و عوض كنه منم گيرمو در اوردم و موهام و شونه كردم امروز به اندازه كافي هيجان زده شده بودم جلوي اينه رفتم و رژم و كه دور لبم پخش شده بد تميز كردم و يه رژ قرمز به *ل بام* زدم اي رنگ خيلي بهم ميومد 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 💓👉🏻 @Dastanvpand 👈🏻💓