🚩
#به_خواست_پدرم
#قسمت_پنجاهوسه
اااا،باشه بزار برگردیم بهت نشون میدم
چیزی نگفتم
ارش و بغلم کردمو رفتم پایین
-مادر و پسر خوب باهم ست کردین ها
به آرش نگاه کردمو گفتم
-آره دیگه عمه جون
-الهی عمه قربونش بشه نگاه چقدرم رنگ قرمز بهش میاد
خودمو لوس کردمو گفتم
-به آرش یا مامانش؟
کیانا و لادن خندیدن و گفتن
-به هردوتاشون ماشاا… از بس خوشگلین ادم میمونه تو کار خدا
لبخندی زدمو گفتم
-لطف دارین
کامران-چی داشتین میگفتین؟
-خصوصی بود اقا
برگشت طرفم و گفت
-اینجوریاس؟
-بلههههه
-دارم برات
-داشته باش عزیزم
آرش و بغل کردو گفت
-وااای قند عسل بابارو نگاه چه دخترکش شده،مامانش قربونش بره
با لجبازی گفتم
-میره
کیانا-خدانکنه عزیزم
-فعلا که باباش قصد داره مارو بکشه
کیانا-باباش غلط کرده
-هویییییییییی کیانا مثلا داداشتم ها
کیانا-هرکی میخوای باش من همیشه طرف حقم
برگشتم و رو به کامران گفتم
-خوردی اقا؟نوش جونت
-باشه باشه من و تنها گیر اوردین هرچی میخواین بارم میکنین
بعدم اهی کشید و گفت
-هی خدا هیشکی من و دوس نداره
کاوه زد پشت کامران و گفت
-من دوست دارم داداش غصه نخور
کامران سری تکون دادو به سمت بیرون راه افتاد
منم کفشای پاشنه بلند قرمزمو پام کردم
کامران یه شلوار کتون سفید پوشیده بود با یه تی شرت مشکیی حسابی دخترکش شده بود
بعد قفل کردن درا دوباره نشستیم تو ماشین
من مونده بودم این کامران چرا زنگ نمیزنه اژانس؟والا
در رستورات همه از تو ماشین پیاده شدیم
رستوران شیکی بود
وارد که شدیم صدای پچ پچ اطرافیانمون و میشنیدم
روی یه میز بزرگ نشستیم
منصور خیلی کم حرف میزد و تا وقتی ازش سوالی نمیپرسیدی صدایی ازش در نمیومد
زن و شوهرا کنار هم نشسته بودن
کامرانم کنارم نشستو ارشو که پتوش دورش بود روی میز گذاشت
چون میز چسبیده به دیوار بود نمیترسیدم آرش بیفته
با صدای حرف زدن چند نفر از پشت سرمون که داشتن در مورد ما حرف میزدن گوشامو تیز کردم
-وای بچه ها دختره رو دیدین چقده خوشگل بود؟
-کدوم؟
-همونی که مانتوی قرمز تنش بود
-اره خیلی ناز بود،نظر تو چیه الناز؟
-به نظر من که همچین تعریفیم نبود
صدای دوستاشو شنیدم که میگفتن
-ببند بابا حسودددددد
سقلمه ای به کامران زدم و گفتم
-گوش کن پشت سری ها چی میگن
سرشو تکون داد و مثل من داشت گوش میداد
اون دختره که اسمش الناز بود با صدای لوسش گفت
-ولی بچه ها به نظرم اون پسره که بچه بغلش بود خیلی خفن بود،عجب هیکلی داشت
برگشتم به کامران نگاه کردم که از خنده سرخ شده بود
-به تو چه الناز ندیدی بچه بغلش بود
-راس میگه خجالت بکش طرف زن و بچه داره
-شما از کجا میدونید؟
-به نظر من که همون دختر خوشگله زنشه
#کانال_داستان 👇🌷
💓👉🏻
@Dastanvpand 👈🏻💓