🍃🌺
#داستان_عشـــقولانه_مذهبی
#پارت_دو 🍃🌸
این وسطا یه پسری بود به اسم امیر که معمولا پسره سر به زیری بود و از اون بچه مذهبیا.....😊
ولی خشکه مقدس نبود و خیلی شوخ طبع بود😢😢😢
از خدا که پنهون نیس از شما چه پنهون
یه بار اتفاقی برای اینکه واحداش پر بشه بعداز تاریخ حذف و اضافه اومد سره کلاس ادبیات ما نشست، تا اگه از استاد خوشش اومد ادامه کلاس باما باشه،بنده هم یک دل نه صد دل دلم گیر کرد😢😱
ولی به زبون نیاوردم و گفتم:
بیخیال فاطمه ببین قسمت کجاس 🙈
اصن تپش قلب رو هزار بودداا
یه پسر مذهبی اونجوری که تو ذهنم بوده با پیرهن مشکی هیئتی و صورتی که معلوم بود لطمه خورده😞
خلاصه که کلاس تموم شد و همه اومدن بیرون
یه صدا از پشت سر اومد که یکی گفت🙈
+خانم محمدی؟........
#ادامه_دارد
🍃🌺🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما
#حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
💓👉
@Dastanvpand 👈💓