موشه غلط کرده بیاد طرف تو، پدرشو درمی آرم. اصلا یه گربه می خرم و می دم بهت، ولش بدی تو خونه ات که همه موش آرو بگیره و بخوره و هلاک شون کنه! گریه نکن قربون اوناشکت برم، غلط کردم! عجب خری ام من، الهی زبونم سرطان بگیره که اختیارش دست خودم نیست. حالا که ناراحتت کردم، چشمم کور میشه و یه کادوی خوشگل برات میگیرم که از دلت دربیاد! اصلا چرا موکول کنم به آینده؟! همین الان یه کادو بهت می دم. آن! آن! بعد دست کرد تو جیب اش و یه بسته کوچیک کادو شده درآورد و گرفت جلو ترمه و گفت: ببین! من همه چیز رو از قبل پیش بینی می کنم. بفرمایین. قابل شما رو نداره! کوفتتون بشه! یعنی مباکت باشه! ترمه یه نگاه به مانی کرد و بعد زد زیر خنده وبسته رو ازش گرفت و وا کرد و یه مرتبه یه جیغ آرومکشید. مانی براش یه انگشتر خیلی خوشگل گرفته بود که یه نگین درشت وسط اش بود. ترمه- اصله؟ مانی- دست شما درد نکنه. ترمه- خریدیش؟ مانی- به قیافه من می خوره دزد باشم؟ ترمه- یعنی برای من خریدیش؟ یعنی منظور خاصی داشتی؟! مانی- آره بابا، من اصلا همه کارام با منظوره! بده به من ببینم. بعد انگشتر رو از تو بسته درآورد و کرد تو انگشت ترمه و گفت: از این لحظه به بعد تو نامزد منی! حالا کی این بابام بیاد خواستگاریت خدا می دونه. نمی دونم یه مرتبه چرا انقدر خوشحال شدم که زدم زیر خنده! مانی- زهرمار! این خنده چه وقتیه؟ خیلی خوشحالم مانی، بهتون تبریک می گم، ایشالا خوشبخت بشین! دوباره خندیدم. مانی- خیلی ممنون. باید یه جشن بگیریم!همین امشب! دوباره خندیدم که مانی گفت: رو آب مرده شور خونه بخندی. همه دارن نیگا می کنن. جلو خودتو بگیر. دست خودم نیس به جون تو.مانی- بابا بریم تو خونه آبرومون رفت! جای اینکه این دختره خوشحال بشه و ذوق کنه، این مرتیکه داره غش می کنه و ریسه می ره! ترمه- ببین مانی! این انگشترو خریدی و دستم کردی، دستت درد نکنه اما پدرت کی قراره بیاد خواستگاری؟ مانی- امسال، سال دیگه، دو سال دیگه، سه سال دیگه! خدا می دونه! اما تو اصلا ناراحت نباش ها! ما کارمونو می کنیم! حالا هر وقت بابا وقت کرد اومد، فدمش رو چشم. نیومدم ما چیزی رو از دست ندادیم! چطوره! ترمه یه نگاه بهش کرد و بعد جعبه انگشتر رو انداخت رو زمین و گفت: برو گم شو! اصلا لازم نکرده ازم خواستگاری کنی! اینم نمی خوام! مانی- یعنی جعبه شو نمی خوای؟ ترمه- اصلا می فهمی جلو هامو چه چرت و پرت هایی می گی؟ مانی- چیزی نگفتم که؟ ترمه- می فهمی معنی حرفت چیه؟ مانی- یعنی می گم ما دو تا فعل نامزد هستیم تا بابام رسما بیاد جلو! مگه حرف بدی زدک؟ ترمه- آهان، اینو از اول می گفتی! مانی- حالا اگه اینجوری دوست نداری، انگشترو بدم دست صاحبش. ترمه- مگه اینو از کسی گرفتی؟ مانی- نه! ترمه- پس از کجا آوردیش؟ مانی- بابا به پیر به پیغمبر خریدمش! ترمه- پس صاحبش کیه؟ مانی- یه دختر از تو خوشگل تر که شرایط منو قبول کنه. دیدم الانه اش که دوباره ترمه با کیف اش بزنه تو سر مانی! زود گفتم: بابا دیر شد. بیایین بریم خونه. مانی تو ام اینقدر ترمه خانم رو اذیت نکن! تو شوخی می کنی، ایشون باور می کنن. مانی اومد یه چیزی بگه که ترمه محکم با پاش زد تو ساق پای مانی. همچین محکم زد که مانی یه آخ بلند گفت و ساق پاش رو گرفت تو دستش و نشست رو زمین و همونجور که با دست می مالیدش گفت: الهی پات چلاق بشه ترمه! لعنت به مرده و زنده اش اگه ترو بگیره دختره وحشی. دلم ضعف رفت بخدا! عجب آدم سنگدلیه این! ترمه- دلم خنک شد. مانی- مرده شور اون دلت رو ببرن! ایشالا سدر و کافور خنک اش کنه. عجب پای پر قوتی داره! عینپای علی دایی می مونه. ترمه- دیگه از این چرت و پرت ها بهم نگی ها! بلند شو بریم تو! مانی- برو دختر که الهی جای اون پات، پای مصنوعی ببینم. اگه می دونستم اینقدر وحشی ای، کوفتم برات نمی خریدم. انگشترمو پس بده! ترمه- این انگشتر دیگه مال منه! مگه این انگشت امو ببری تا بتونی درش بیاری! مانی- اگه شده دونه دونه انگشتاتو بجوئم، درش می آرم. ترو خدا هنر پیشه مملکت مارو باش. هم گاز می گیره! هم لگد می ززنه! هم با اون چمدون سیارش تو سر ادم می زنه! اون وقت میگه شما بیایین مواظب من باشین. مواظب چی ات باشیم؟! تو خودت شصت از ما رو مواظبت می کنی! نیگا کن ترو خدا! پام اندازه یه گردو باد کرد اومد بالا! مرده شور اون کفشهای نوک تیزت رو ببرن. ای عمه خانم تو اون روح ات صلوات!ببین ما رو گیر چه دختر وحشی انداختی! اصلا آدم وقتی پیش اینه، تامین جانی نداره. پاهاش عین پاهای مارادوناس. پام از گیر رفت بخدا. ترمه- پاشو خوددتو لوس نکن! اصلا محکم نزدم. مانی- پس اگهمحکم می زدی پس چی می شد. تو چرا هنر پیشه شدی؟! بیا ببرمت تو یکی از تیم آی استقلال پرسپولیس ثبت نامت کنم پنالتی آرو تو بزن! هامون جون زنگ بزن اورژانس تهران یه صندلی چرخ دار برام بفرستن. حالا من دارم می خندم و اینم هی داره اینارو میگه! ترمه- پاشو مانی زشته! 🌹بـا فروارد کردن