💐🌿🍃🌸🍂 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 به روایت زینب چند شاخه از موهامو ریختم رو صورتم دوباره با خودم گفتم:کسی لیاقت نداره از زیباییهای من استفاده کنه. دوباره موهامو هل دادم زیر شال و کیفمو برداشتم و رفتم تو آشپزخونه.تازه الان مامانو دیدم . _سلام صبح بخیر . مامان:علیک سلام بیا این لقمه رو بگیر بخور به صبحانه نمیرسیم دیر شد. بابا:من تو ماشین منتظرم بیایید از اتوبوس پیاده شدیم .اوه اوه یه سربالایی با شیب تند رو باید پیاده میرفتیم . فاطمه:اوه اوه یا علی بگو بریم. _یا علی بگم؟ _فاطمه:آره دیگه یعنی از حضرت علی مدد بگیر. _چه جالب اتفاقا برام سوال شده بود چرا موقع خدا حافظی میگی یا علی. فاطمه معنی یا علی رو گفت ولی هنوزم نمیتونستم درک کنم. اما ناخداگاه زیر لب گفتم یا علی و دست فاطمه رو گرفتم و رفتیم بالا.مامانامون پشت سرمون بودن و منو فاطمه هم جلو .دیگه تقریبا رسیده بودیم. _فاطمه:اول بریم زیارت یا استراحت؟ _نمیدونم هر جور دوست داری . _فاطمه:خب بیا بریم فعلا یه ذره استراحت کنیم بعد میریم. _باشه بریم... . سفر یک روزه امامزاده داوود هم تموم شد و میشه گفت یکی از بهترین تجربه های زندگیم بود تجربه ای که دید من رو نسبت به دین و آدم های اطرافم دیگه کاملا تغییر داد و شد جرقه ای دوباره ... نویسنده : ✨💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💖✨ 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🌿🍃🌸🍂🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 💓👉 @Dastanvpand 👈💓