🌹 دختر پوشیه پوش 🌹 🌹🌹 قسمت هفتم 🌹🌹 🍎 با اینکه مردم ، 🍎 از تغییر و تحول ناگهانی سمیه ، 👈 در شگفت بودند ؛ 🍎 اما به انتخاب تیپ جدیدش احترام گذاشتند 🍎 و عده ای از پسرا هم بودند 🍎 که از حجاب داشتن سمیه ، ناراضی بودند 🍎 و حتی حجابش را مسخره می کردند . 🍎 و آنها کسانی بودند 👈 که به زنان ، نگاه ابزاری داشتند . 🍎 و معتقد بودند که زنان ، 👈 باید در خدمت شهوت مردان باشند . 🍎 اما در کل ، احترام سمیه بیشتر شد . 🍎 و گاهی مردان به احترامش تعظیم می کردند 🍎 سمیه در حجاب و چادر ، 🍎 هم احساس امنیت جسمی داشت 🍎 و هم آرامش روحی و روانی او ، 👈 بیشتر شد . 🍎 خیلی از دوستان و غریبه ها ، 🍎 از تیپ جدید سمیه خوششان آمد . 🍎 بعضی از دختران دانشگاه ، 🍎 که درد سمیه را داشتند ؛ 🍎 و مدام مورد اذیت و آزار ، 🍎 و مزاحمت پسران بی غیرت بودند ؛ 🍎 از دیدن امنیت بیشتر سمیه در حجاب ، 🍎 تشویق شدند تا با حجاب بیشتری ، 🍎 در دانشگاه حضور یابند . 🍎 سمیه ، با یکی از دوستانش ، 🍎 در حال قدم زدن بودند . 🍎 که ناگهان چشمش ، 🍎 به یک آقای سر به زیر و نجیب افتاد . 🍎 سمیه به دوستش مرضیه گفت : 🌷 مرضیه این کیه !؟ 🌟 مرضیه گفت : 🌟 این پسره رو می گی ، که سر به زیره ؟! 🌷 سمیه گفت : بله 🌟 مرضیه گفت : زیاد نمی شناسمش ؛ 🌟 ولی خیلی درس می خونه . 🌟 نمره هاش هم عالی اند . 🌟 همیشه لبخند رو لباشه . 🌟 پسر پاک و نجیبیه . 🌟 اهل دختر بازی و مهمانی و 🌟 پارتی و این مسخره بازیا نیست . ☺️ خیلی هم مودبه 🌟 یک جوری با دخترا حرف می زنه 🌟 انگار داره با یه پادشاه حرف می زنه . 🌷 سمیه گفت : 🌷 ماشالله خوب ازش اطلاعات داری ، 🌷 پس چرا میگی نمی شناسم . 🌟 مرضیه گفت : 🌟 آخه چند بار برای گرفتن جزوه ، 🌟 پیشش رفتم ، اصلا نگام نکرد 🌟 من تعجب کردم 🌟 نه نگاه کرد ، نه متلک انداخت ، 🌟 نه گرم گرفت ، نه پارک دعوتم کرد 🌟 نه رستورانی نه تولدی ، هیچ ... 🌹 ادامه دارد ... 🌹 🌹 نویسنده : حامد طرفی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌