🌹🌹
دختر پوشیه پوش 🌹🌹
🌹🌹 قسمت بیست و دوم 🌹🌹
🍎 سمیه گفت :
🌷 شما یازده نفرید و من یک نفرم
🌷 شما یازده پسرید و من یک دخترم
🌷 به نظر شما ،
👈 این مبارزه جوانمردانه است ؟
🌷 چطوره مثل مرد ،
🌷 بیایید و یک به یک مبارزه کنیم .
🍎 نیما گفت :
🔥 نه قبول نکنید ، اون خیلی قویه
🍎 داریوش خندید و گفت :
🔥 هی دختر ! چی میگی ؟
🔥 مردی و مردونگی دیگه چیه ؟
🔥 ما اگه مرد بودیم ،
🔥 که به شهر و کشور و مردم و خانواده هامون خیانت نمی کردیم .
🔥 اگه غیرت داشتیم
🔥 این همه جوون و دختر و پسر ،
🔥 و این همه خانواده رو ،
🔥 با اعتیاد ، آتیش نمی زدیم .
🔥 تو کار ما ، همه چی تعطیله :
👈 ناموس
👈 غیرت
👈 وطن
👈 خانواده ...
🍎 یکی دیگه گفت :
🔥 چی داری می گی داریوش
🔥 شاید تو بی ناموس و بی غیرت باشی
🔥 ولی من نیستم
🔥 اگه اومدم تو این کار ،
👈 چون به پول نیاز دارم
👈 چون بیکارم
👈 چون مجبورم
👈 چون زن و بچه دارم
👈 چون شرکتهای ما ، تبعیض قائل میشن
👈 و بیشتر غیر بومی استخدام می کنن
🔥 من اگه کار آبرومندانه داشتم ،
🔥 یک لحظه هم اینجا نمی موندم
🍎 نیما گفت :
🔥 خب راست میگه داریوش
🔥 این چه حرفی بود که زدی ؟
🍎 یکی دیگه گفت :
🔥 بسه دیگه بچه ها ؛ دختره رو بگیرید .
🍎 می خواستند به سمیه حمله کنند
🍎 که یک پسری رسید و گفت :
🌸 بهتر نیست با یکی هم قد و قواره خودتون مبارزه کنید ؟!.
🍎 همه به آن پسر نگاه کردند
🍎 سمیه هم با دقت به پسره نگاه کرد
🍎 همان پسری که در دانشگاه دیده بود
🍎 همان دانشجوی با حیا و سر به زیر
🍎 داریوش گفت :
🔥 محمودی ، تو اینجا چکار می کنی ؟
🍎 یکی از جنایت کاران به داریوش گفت :
🔥 می شناسیش ؟!
🍎 داریوش گفت :
🔥 آره اون همکلاسیمه ،
🔥 ولی نمی دونم اینجا چکار می کنه
🍎 یکی دیگه گفت :
🔥 پس هر دوتاشونو بزنیم
🍎 ناگهان چند نفر دیگر ، آمدند ؛
🍎 و پشت محمودی ایستادند .
🍎 محمودی دستش رو بالا برد و گفت :
🌸 بچه ها ، ادبشون کنید .
🌹 ادامه دارد ... 🌹
🌹 نویسنده : حامد طرفی
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما
#حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662