🌹🌹 دختر پوشیه پوش 🌹🌹 🌹🌹 قسمت بیست و هشتم 🌹🌹 🌸 حرف از دختر پوشیه پوش شد 🌸 بعضیا با اون مخالف بودند 🌸 بعضیا هم موافق . 🌸 که فعلا اینا مهم نیست . 🌸 خواهرم وقتی دید حرف از پوشیه است 🌸 به ما گفت : 🔮 چه جالب ؛ اتفاقا چند روز پیش ، 🔮 یکی از دخترای محله ، 🔮 یه پوشیه از من قرض گرفت . 🍎 سمیه با تعجب به محمودی گفت : 🌷 پس شما برادر خانم سعادتی هستید ؟ 🍎 محمودی گفت : 🌸 بله ! من برادر خانم محمودی ، 👈 همسر حاج آقای سعادتی هستم . 🌸 حالا این بماند ... 🌸 توی اون مجلس ، 🌸 برای کسی مهم نبود که اون دختره کیه ؛ 🌸 اما برای من ، خیلی مهم بود . 🌸 به خاطر همین ؛ 🌸 خواهرم رو تنها در آشپزخونه گیر آوردم 🌸 و از زیر زبونش کشیدم که اون دختره کیه 🌸 از فرداش ، شما رو تعقیب کردم 🌸 آنقدر شما رو تحت نظر گرفتم . 🌸 تا مطمئن شدم 🌸 که دختر پوشیه پوش شمائید 🌸 با سایر دوستان جلسه گرفتیم . 🌸 و تصمیم بر آن شد 🌸 که هر جا برید و هر کاری بکنید ، 🌸 هم مراقبتون باشیم 🌸 و هم از کاراتون عکس بگیریم . 🌸 وقتی با مواد فروشا ، در افتادید 🌸 و با تک تک اونا ، در گیر شدید 🌸 بعد از شما ، ما می اومدیم 🌸 و از اونا عکس می گرفتیم 🌸 و در اینترنت و فضای مجازی ، 👈 پخش می کردیم . 🌸 تا ترس و وحشت ، 🌸 بین مواد فروشان زیاد بشه 👈 که الحمدلله شد . 🌸 به برکت دختر پوشیه پوش ، 🌸 دوباره روحیه مبارزه ، در ما زنده شد 🌸 اما نیاز به حمایت داشتیم 🌸 برای اینکه بتونیم با این باند در بیفتیم 🌸 و قلیان سراها رو جمع کنیم 🌸 و موادفروشا رو ، به دست قانون بسپاریم 🌸 نیاز به حمایت کسی داشتیم 🌸 که از اونا قوی تر و گردن کلفت تر باشه 🌹 ادامه دارد ... 🌹 🌹 نویسنده : حامد طرفی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌