📗 #داستان_آموزنده
✍پیرمردی هر روز تومحله پسرکی رو با پای برهنه می دید که با توپ پلاستیکی فوتبال بازی میکرد.
روزی رفت و یه کفش کتونی نو خرید و اومد به پسرک گفت:
بیا این کفشا رو بپوش.👞👞
پسرک کفشا رو پوشید و خوشحال رو به پیرمرد کرد و گفت:
شما خدایید؟😊
😣پیرمرد لبش را گزید و گفت نه پسرجان. پسرک گفت:
پس دوست خدایی، چون من دیشب فقط به خدا گفتم کفش ندارم. 😔
#دوست_خدا_باشيم 👌
#کانال_داستان_و_رمان_مذهبی 👇
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662