💓بسم الله الرحمن الرحیم💓 🍇حبه انگور🍇 داستان قشنگی است: 💓🍇💓🍇💓🍇💓🍇💓 روزی به مسجدی رفتیم که امام مسجد ،دوست پدرم بود ! اوگفت: داستان بنا شدن این مسجد در این شهر قصه عجیبی دارد ، برایتان تعریف کنم... 👨🏻روزی شخص ثروتمندی 💰 یک من انگور میخرد و به خدمتکار خود میگوید انگور را به خانه ببر و به همسرم بده و به سر کسب و کاری که داشته میرود ، بعد الظهر که از کارش به خانه برمیگردد به اهل و عیالش میگوید : 🍇لطفا انگور را بیاورید تا دور هم با بچه ها انگور بخوریم، 🧕🏼همسرش با خنده میگوید: من و فرزندانت همه انگور ها را خوردیم ،....خیلی هم خوش مزه و شیرین بود... 👨🏻مرد با تعجب میگوید تمامش را خوردید... 🧕🏼زن لبخند دیگری میزند و میگوید:بله تمامش را... 👨🏻مرد ناراحت شده میگوید: یک من(سه کیلو)انگور خریدم یه حبه ی اون رو هم برای من نگذاشته اید!!!الان هم داری میخندی!!!!جالب است!!!خیلی ناراحت میشود و بعد از اندکی که به فکر فرو میرود...ناگهان از جا برخواسته از خانه خارج میشود... 🧕🏼همسرش که از رفتار خودش شرمنده شده بود او را صدا میزند...ولی هیچ جوابی نمی شنود ، 👨🏻مرد ناراحت ولی متفکر میرود سراغ کسیکه املاک خوبی در آن شهر داشته...به او میگوید... :یک قطعه زمین میخواهم در یک جای این شهر که مردمش به مسجد نیاز داشته باشند و آن را نقدا خریداری میکند ، سپس نزد معمار ساختمانی شهر رفته ، و از او جهت ساخت و ساز دعوت بکار میکند...و 👨🏻میگوید:بی زحمت همراه من بیایید...او را با خود بر سر زمینی که خریده بود برده و به معمار میگوید میخواهم مسجدی برای اهل این محل بنا کنید و همین الان هم جلو چشمانم ساخت و ساز را شروع کنید.... 👴🏻معمار هم وقتی عجله مرد را می بیند...تمام وسایل و کارگران را آورده و شروع کرد به کار کردن و ساخت و مسجد میکند...، 👨🏻مرد ثروتمند وقتی از شروع کار مطمئن میشود به خانه اش برمیگردد... 🧕🏼همسرش به او میگوید: کجا رفتی مرد...چرا بی جواب چرا بی خبر؟؟؟؟ 👨🏻مرد در جواب همسرش میگوید: 👌🏼هیچ رفته بودم یک حبه انگور از یک من مالی که در این دنیا دارم برای سرای باقی خودم کنار بگذارم....و اگر همین الان هم بمیرم دیگر خیالم راحت است ، که حداقل یک حبه انگور ذخیره دارم... 🧕🏼همسرش میگوید: چطور...؟مگه چه شده...؟اگر بابت انگورها ناراحت شدید حق با شما بوده ما کم لطفی کردیم معذرت میخواهم....! 😞در جواب زن مرد با ناراحتی میگوید: 😲شما حتی با یک دانه از یک من انگور هم بیاد من نبودید و فراموشم کردید البته این خاصیت این دنیاست و تقصیر شما نیست... 👌🏼جالب اینست که این اتفاق در صورتی افتاده که من هنوز بین شما زنده هستم ، 👌🏼چگونه انتظار داشته باشم بعد از مرگم مرا بیاد بیاورید و برایم صدقه دهید؟؟؟ وبعد قصه خرید زمین و ساخت مسجد را برای همسرش🧕🏼 تعریف میکند.... 🌟امام جماعت تعریف میکرد که طبق این نقل مشهور بین مردم شهر 🌹الان چهارصد سال است که این مسجد بنا شده ، 400 سال است و این مسجد صدقه جاریه برای آن مرد میباشد ، 🎁چون از یک دانه انگور درس و عبرت گرفت... 🎁🍇💓🎁🍇💓🎁🍇💓 👌🏼ای انسان قبل از مرگ برای خود عمل خیر انجام بده و👌🏼 به انتظار کسی منشین که بعد از مرگت کار خیری برایت انجام دهد ، 👌🏼محبوب ترین مردم تو را فراموش می کنند حتی اگر فرزندانت باشند... ✅✅✅✅✅✅✅✅✅. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌