🌸🍃🌸🍃 نامش صفوان بود. يكی از ياران امام كاظم (ع) كه كارش كرايه دادن شتر به مسافران بود. هارون٬ پادشاهی كه مخالف امام كاظم (ع) بود٬ می‌خواست به همراه گروهی از درباريانش به سفر حج برود. كسی را نزد صفوان فرستاد و تعداد زيادی از شتران او را كرايه كرد. سفر آنها چند ماهی طول می‌كشيد و صفوان پول هنگفتی به دست می‌آورد. او كه از پيروان و دوستداران امام كاظم (ع) بود دلش نمی‌خواست به هارون خدمتی كند؛ اما از اين معامله‌ی پر سود نيز نمی‌توانست بگذرد. با خودش می‌گفت: «كار من چه اشكالی دارد؟ شترانم را برای زيارت خانه خدا كرايه می‌دهم. اين كه ديگر عيبی ندارد.» چند روز بعد خدمت امام كاظم (ع) رسيد. امام به وی فرمودند: «صفوان! من اين كار تو را نمی‌پسندم.» صفوان با تعجب پرسيد: «كدام كار؟» - «اين‌كه شترانت را به هارون كرايه دادی!» - «من شترانم رابه هارون كرايه ندادم تا به شكار يا تفريح برود برای سفر حج و زيارت خانه‌ی خدا كرايه دادم. شتربانی هارون نيز بر عهده‌ی خودم نيست؛ بلكه غلامانم را به همراه او خواهم فرستاد.» - «آيا دوست داری تا زمان پرداخت كرايه هارون زنده بماند؟» - «آری. دوست دارم زنده بماند تا برگردد و كرايه‌ام را بپردازد.» امام كاظم(ع) فرمودند: «هركس زنده ماندن ستمگران را دوست بدارد از آنان است و در آتش دوزخ جای خواهد داشت.» صفوان از اين هشدار امام به خود آمد. برای رهایی از كمک به ستمگران همه‌ی شترانش را فروخت و به هارون كرايه نداد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌