#با_تو_هرگز_32
_لیلا خنده ی عشوه گرانه ای کردگفت:این که مشکلی نیست دل شما پسرا مثل هتله این میاد اون یکی میره
_اره شما راست میگید ولی اونم برا خودش یه دورانی داره یهو چشم باز میکنی میبینی یکی اومده شده مدیر هتل بقیه روهم باتی پا بیرون کرده
-خوب خیلی وقت ها صاحب هتل میتونه مدیرو هم عوض کنه
_اره ولی اون مال وقتی که صاحب هتل دلش بخوادکه مدیرو عوض کنه
ومن به هیچ وجه ممکن راضی نیستم مدیرو عوض کنم
-ولی اگه منو ببینی نظرت عوض میشه
اصلا و ابدا شما ملکه الیزابتم که باشی حاضر نیستم یه تارموی عشقم
روباهاتون عوض کنم
واه واه مگه عشقت چه شکلیه؟
مهم نیست چه شکلیه و بقیه راجع به اون چی فکرمیکنن مهم اینکه عقل و هوش منو بدجور برده
_اره معلومه اگه نبرده بود که موقعیت خوبی مثل منو از دست نمیدادی
صدای خنده ی بلند دانیال وشنیدم که ازاون طرف خط میومد
لیلا که سعی میکرد عصبانیت شو پنهون کنه گفت :یعنی نظر اول وآخرت
همینه
-بله خانم محترم من یه عشق دارم اونم واسه هفت جدوابادمم بسه
_خود دانی ولی من که میدونم بعداپشیمون میشی وقتی عشقت حالتو گرفت میفهمی
دانیال بازم خندیدوگفتید:شما نگران نباش اون همین حالاشم حالمو میگیره بدجورراستش من عاشق همین حالگیری ها شم
لیلا عصبانی گفت :خلایق هرچه لایق
_نه بابا من لایق اون نیستم اون از سرمم زیادییه
-واه واه هرکی ندونه فکرمیکنه دختره چیه
_واسه من که همه چیه اگر هم دلتنگیتون رفع شدمن برم به کارام برسم ,
ممنون باعث شدی یه کم بخندم دلم باز شد ,خداحافظ
گوشی که قطع شد کارد میزدی خون لیلا در نمییومد
_پسره ی ایکبیری فکرکرده کیه؟من صدتا مثل اون و هرروز دارمتودستم بازی میدم
من:عزیزم مثل اون نه هم جنس اون
راستش ته دلم از کار دانیال خوشحال شده بودم چون لیلا خیلی به خودش مینازید فکرمیکرد هیچ پسری تاب مقاومت در برابر اونونداره ولی دانیال خوب حالشو گرفت براهمین میخواستم طرفداریشو کنم(جای
خودش خالی اگه میفهمیدی چه کارها که نمیکرد)ازاین فکرخنده ام گرفت
_مثل اون یا هم جنس اون چه فرقی میکنه؟
خوب عزیزم اگه مثل اون بودن که دنبالت راه نمیوفتادن
_چیه سوگند خانم چی شده داری ازش طرفداری میکنه توکه میخواستی حالشو بگیری
-اره خوب ولی من که از اون طرفداری نمیکنم دارم حقیقت و میگم
لیلا ازعصبانیت صورتش کبود شده بودولی چیزی نگفت به جاش سریع
از رو نیمکت بلندشدوگفت :من باید برم دیرم شده بامسعودقراردارم
.قرارشام بریم بیرون
مثلا میخواست حس حسادت مارو برانگیخته کنه ولی من بجاش
بلندشدمو دستم به طرفش دراز کردم و گفتم
لیلا جون ممنون ازلطفت ایشاالله که بتونم جبران کنم
لیلا تیرش به سنگ خورده بودولی بخاطر لحن وحرف من ارومترشده بود
_خداحافظ
لیلا رفت ومن الناز تنها موندیم
ای خاک بر اون سرت
-وا برا چی؟
_مردم دارن دربه در دنبال همچین پسری میگردن اونوقت توداری اونو از خودت میرونی
-قضیه فرق میکنه
-فرق میکنه فرق میکنه.دیوونه پسره خاطرتو میخواد اونم شدید اونوقت
توی احمق....دیدی چه جوری عشقم عشقم میکرد بقول لیلا کسی ندونه
فکرمیکنه حالا عشقش چه تحفیه؟نمیدونن که یه دختر کم عقل بیشعور
خندیدم:توچرا داری خون خودتوکثیف میکنی پاشوپاشو بریم یه چیزی
بخوریم حالت بیاد سرجاش
_تو آدم بشو نیستی
_من اگه ادم شم تو تنها میمونی
_باکیفش دنبالم کرد...
ادامه دارد....
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما
#حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662