#پارت69 رمان یاسمین
كاوه – چرا از ژاله پرسيدم
گويا يه زني يه دومتر و نيم قدشه . ميگن من و تو به يه چكش بنديم . صبح صبحونه يه بره خوراكشه . ظهر يه گوسفند! شب
. رژيم داره ، ده تا مرغ زنده رو با پر مي خوره
. ميگن دو تا پاي من و تو رو هم ميشه اندازه يه بازوي اون
. نفس كه ميكشه از سوراخ دماغش دود مي آد بيرون ميگن موقع خواب وقتي خرناس مي كشه خونه مي لرزه
ميگن وقتي مي خواد سوار هواپيما بشه بره خارج ، با اين هواپيماهاي معمولي نميتونه بره يعني هواپيماهاي مسافربري وقتي اين
. توشون نشسته جون ندارن از زمين بلند بشن واسه همين با هواپيماي 332 ارتشي مسافرت مي كنه
. حاال برو حساب كار خودت رو بكن
ژاله مي گفت باباي فرنوش جلوي مامانش مثل موشه . تا صداي خرناس مامانش مي آد باباش سوراخ موش ميخره يه ميليون
. تومن
. گمشو ! پاشو بريم در خونه فرنوش اينا ببينم چه خبره-
اين چرت و پرتها چيه پشت سر مردم ميگي ؟
. كاوه – آره پاشو چادرت رو سر كن يه تك پا بريم اونجا
! ژاله مي گفت خاله فرنوش يه دشنه دستش گرفته واستاده در خونه فرنوش اينا بدبخت سايه تو رو با تير ميزنه اين خاله ش
. من از هيچي نمي ترسم-
. كاوه – چه شجاع شده ! اگه تو نمي ترسي ، من مي ترسم . برادر تا حاال هر جا رفتي باهات بودم . اين يكي رو ديگه من نيستم
. ميگن اين خاله ش همسايه ديوار به ديوار اصغر قاتل بوده ! من نمي آم
! چقدر بهت گفتم بهزاد جون اين فرنوش لقمه تو نيست
. هي لجبازي كردي ، بيا اينم آخر و عاقبتش ! صد نفر برامون خط و نشون كشيدن
. خدا ذليلت كنه كاوه كه هر چي مي كشم از دست تو مي كشم-
. اون موبايل صاحاب مرده ت رو در بيار يه تلفن به ژاله بزن شماره فرنوش رو ازش بگير
: كاوه موبايلش رو در آورد و از ژاله شماره فرنوش رو گرفت و گفت
. بيا بهش زنگ بزن-
. راستش روم نميشه-
كاوه – فقط پر روگي هات رو واسه من داري ؟
خب راستي !وسط اين حرفها ، چيا به من گفتي ؟-
كاوه – مي خواي چيكار كني ؟
. مي خوام بزنم تو سرت صداي سگ بدي-
بدبخت تو تمام زندگيت يه متحد داري كه اونم منم . اگه كوچكترين بي احترامي بهم بكني، تنهات ميذارم و ميرم . اونوقت تو –كاوه
. ميموني و اين قوم خون آشام
. خدا مرگت بده كاوه-
. داشتم مثل آدم واسه خودم زندگي ميكردم . تو خفه شده ورداشتي منو به زور بردي در خونه فرنوش كه اون جريان پيش اومد
كاوه – اونم زندگي بود كه تو مي كردي ؟
! زندگي سگ هاي تو خيابون شرف داشت به اون زندگي تو
بده انداختمت تو يه خونواده پولدار؟
. اونا كه برام خط و نشون كشيدن-
. كاوه – هميشه اول اينجور كارا سخته يه خرده كه بگذره درست ميشه . كار تو سرازيري مي افته اونوقت آخرش برات خيره
غصه نخور هركدم از اين جاها كه بري از . يا مي افتي تو زندان . يا مي افتي گوشه بيمارستان يا يه راست ميري بهشت زهرا
. اينجا كه هستي بهتره
. اگه تو الل شده يه دقيقه شوخي نكني و جدي باشي يه خاكي تو سرمون ميكنيم-
. كاوه – من خودم فكرشو كردم . اگه اين كاري رو كه من بهت ميگم بكني قول ميدم همه چيز درست بشه
چيكار كنم ؟
#کانال_داستان_و_رمان_مذهبی 👇
🌺🍃
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662