یک لطیفه قدیمی است که می‌گوید، بنده خدایی می‌رود پیش روانکاو می‌گوید: «برادرم دیوانه است، فکر می‌کند مرغ است»، روانکاو به او می‌گوید «خوب چرا پیش من نمی‌آوریش». جواب می‌گیرد: «چون تخم‌مرغ‌هایش را نیاز داریم». خوب فکر کنم این خیلی شبیه نظر من دربارهٔ روابط انسانی است. این روابط کاملاً غیر منطقی و احمقانه‌اند ولی فکر می‌کنم که ما آنها را ادامه می‌دهیم چون به تخم‌مرغ‌ها احتیاج داریم! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌