داستان و پند. ........ اخبار فوری استقلال پرسپولیس ورزش سه ازدواج موقت صیغه یابی
#پارت71 رمان یاسمین كاوه – من بيام ديگه چيكار ؟ . راست ميگي ، تو فتنه اي . هرجا بري شر بپا ميكني ا
رمان یاسمین !چي شده ؟ خونتون زلزله اومده؟- . كاوه – بيا تو . آره ، فوتش هم صد ريشتره . خوب شد اومدي ، بيا كمك طوري شده ؟- مامان و بابا رفتن ختم يكي از اقوام . با خاله ام و ژاله رفتن . اين پسر خاله مو گذاشتن پيش من . بجان تو ديوونه م كرده –كاوه . . كم مونده يا اونو بكشم يا خودم رو خبه بابا . چه خبرته ؟ حتما بلد نيستي با بچه ها درست رفتار كني . چند سالشه ؟- . كاوه – چه ميدونم خبر مرگش ! هفت هشت سالشه . دلم مي خواد بشينم زار زار گريه كنم برو كنار ببينم . خجالت بكش . كجاست ؟ اسمش چيه ؟- . كاوه – زلزله ، هوار ! خمپاره ! از بس اذيتم كرده اسمش يادم رفته با هم رفتيم توي سالن . تمام اسباب اثاثيه ها بهم ريخته بود . كنار سالن يه پسربچه ، صندلي رو گذاشته بود زير پاش و ازش رفته . بود باال سراغ يه قناري كه توي قفس بود ! كاوه - !!!! بيا پايين بچه ! به اون زبون بسته چيكار داري ؟ داغت به دلم بمونه ايشاهلل اسمش چيه ؟- . كاوه – سيامك ذليل شده . بيا پايين سيامك جون بيا پايين عمو ! گناه داره اون حيوون- ! سيامك – عمو مي خوام ببينم قناري راست راستي يه يا تو شكمش باطري داره كه هي مي خونه . كاوه رفت دستش رو گرفت آوردش پايين . كاوه – نگاه كن ! خونه مثل ميدون جنگ شده . انگار مغول بهمون حمله كرده . بيا اينجا ببينمت ، به به ، چه پسر خوبي بيا بشين اينجا عمو جون ببينم- . تا روي يكي از مبل ها نشستم فريادم هوا رفت .سيامك – آخ سوخت . آخ سوخت . آخ سوخت كاوه – اي جونور بد ذات ! سوزن گذاشتي روي مبل ؟ : در حاليكه پونز رو از خودم جدا مي كردم گفتم . عيبي نداره ، بچه اس ديگه- ! كاوه – چي بچه اس ؟ روي تمام مبل ها پونز گذاشته . دوبار تا حاال پونز به من فرو رفته . اونجام مثل آبكش سوراخ شده خوب آقا پسر ، بگو ببينم كالس چندمي ؟- . سيامك شستش رو بطرفم گرفت ! كاوه – اي پسر بي تربيت ! بنداز پايين اون شست وامونده ت رو . سيامك – عمو كالس اولم . ديدي كاوه بچه منظور بدي نداشت . تو كج خيالي- . كاوه – من اين ننه مرده رو مي شناسم . منظورش همون بود كه بهت نشون داد . سيامك همونطور شستش رو بطرفم نگه داشته بود ! خب ، فهميدم سيامك جون دستت رو ديگه بنداز پايين . زشته اين انگشت معني بدي داره . نبايد اينطوري بطرف كسي بگيريش - سيامك – عمو اين چيه ؟ . كمربند عمو جون- . سيامك- بستين به كمرتون كه شلوارتون پايين نياد ؟نگاهي به كاوه كردم كه خندش گرفته بود . هم بستم كه قشنگ باشه ، هم اينكه تو گفتي- . سيامك- عمو باباي من ده تا كمربند داره پدرت ده تا كمربند رو مي خواد چيكار ؟- . سيامك – اون نمي خواد كه ! من هي مي برم كمربندهاشو قايم مي كنم اونم ميره باز ميخره چرا تو كمربندهاي پدرت رو قايم مي كني ؟- . سيامك – كه با كمربند منو نزنه 👇 🌺🍃http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662