✅حکمت_خدا مردي تعريف ميكرد: 🍃شش ساعت از شب گذشته بود، چراغها خاموش و اهل خانه همه خوابيده بودند،  🍃ناگهان صداى كوبيدن در مرا از خواب بيدار كرد، در را گشودم ، ديدم زنى ايستاده است ، 🍃 چون مرا ديد، گفت : حاج آقا چراغ بقالى روشن است ، در را بستم و به اتاق رفتم ،  🍃در ذهن خود مى گذراندم كه اين چه خبرى بود، آن هم در اين وقت شب ،  🍃چرا بعضى مزاحمت ایجاد مى كنند!! 🍃چشمها را روى هم گذاشتم كه بخوابم ، صداى خفيفى شنيدم ، 🍃دقت كردم ، حدس زدم حركت سوسك باشد چراغ را روشن كردم ، 🍃ديدم دو عقرب بزرگ و سياه نزديك بچه كوچكمان در حال راه رفتن هستند 🍃فورا آنها را از بين بردم ، چراغ را خاموش كردم ، ناگهان متوجه شدم .....!!!! 🍃آن زن ماءمور بيدار كردن ما و سبب نجات اين طفل معصوم بوده است   ✅اگر تيغ عالم بجنبد ز جاى نبرد رگى تا نخواهد خداى  🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662