🌹داستان آموزنده🌹 روزي شيخ ابوالحسن خرقانی نماز مي خواند. آوازی شنيد : که ای ابوالحسن، خواهی که آنچه از تو می ‌دانم با خلق بگويم تا سنگسارت کنند؟ شيخ گفت: بار خدايا ! خواهی آنچه را که از "رحمت" تو می‌دانم و از "بخشایش" تو می‌بينم با خلق بگويم تا ديگر هيچکس سجده‌ات نکند؟ آواز آمد : نه از تو؛ نه از من! «تذكره الاولياء عطار نيشابوری». @Dastan1224