داستان و پند اخبار فوری طب سنتی اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
#پارت200 رمان یاسمین حالا كه حالم بهتره . پاشو برگردم خونه ، لباس هام كجاست ؟- ! كاوه – بگير بخواب
رمان یاسمین بهزاد خان تشريف مي آوردين باال . شما فعالً نم مثل خواهرتون ، چه فرقي مي كنه ؟ احتياج دارين كه يه نفر پيش تون باشه . م - خيلي ممنون فريبا خانم . خدا از خواهري كم تون نكنه اما دلم اينجاست . تو اين اتاق! نمي دونم متوجه مي شين ، يا نه ؟ اما بايد - . اينجا باشم الهي درد و بالي تو رفيق بخوره تو كاسه سر من ! آخه بگو ببينم اينجا به طبقه باال چه فرقي مي كنه ؟ فرنوش اگه بياد و – كاوه ! ببينه اينجا نيستي ، خب زنگ باال رو مي زنه . كاوه جون اصرار نكن . اگه مي خواي من راحت باشم ، بذار همين جا بمونم- . طفلك كاوه هم از سر ناچاري ديگه چيزي نگفت . فريبا من برم باال يه سوپي ، چيزي درست كنم .كاوه – دستتون درد نكنه اين پسر بايد تقويت بشه . خودش كه انگار نه انگار تو اين دنياس :نگاهش نكردم . وقتي فريبا خواست بره بيرون برگشت و گفت . راستي كاوه خان . شما كه نبودين يه دختر خانم اومده بودن اينجا . گفتن ژاله دختر خاله تون هستن- كاوه – ژاله؟ اينجا اومده چيكار؟ . فريبا- گويا با شما كار مهمي داشته . آدرس اينجا رو مادرتون بهشون دادن . گويا نتونستن با موبايل تون تماس بگيرن . كاوه موبايلش رو در آورد و شماره گرفت الو ، ژاله . سالم خوبي؟ قربانت . خاله چطوره؟طوري شده ژاله؟- نه بيرونم . چطور مگه؟- .خب بگو انگار خاموش بوده زنگ نزده- . نه خبري ندارم . چند روزه كه بي خبرم- . خوش خبر باشي ، بگو ديگه- !!!چي- !!!كي!!!كي به تو گفت ؟- . در اتاق رو واز كرد و رفت بيرون . فريبا هم دنبالش رفت . يه ربع ، بيست دقيقه بعد كاوه تنهايي برگشت تو اتاق چي شده كاوه ؟ چرا چشمات سرخه؟ طوري شده؟- . كاوه – چيزي نيست يعني چي ؟ پس چرا ناراحتي؟ ژاله چي مي گفت مگه ؟- .كاوه – تو حالت خوب نيست . بگم ناراحت مي شي . از اين حال كه هستم ، بدتر نمي شم . نترس بگو . بگو دلم شور مي زنه- . كاوه – چيزي كه به تو مربوطه باشه ،نيست !كاوه جون ، من اعصاب ندارم . رعشه تو تمام جونم افتاده ! بگو ديگه- كاوه – پدر ژاله فوت كرده بابا ! به تو چه ارتباطي داره ؟ ا ؟ چطور؟كي؟- . كاوه – سكته كرده . ديشب . خدا رحمتش كنه . مي خواي راه بيفتيم بريم خونه شون ؟ شايد كاري چيزي داشته باشن- ! كاوه – هيچكس هم نه ، تو بري با اين حال و روزت ، كارهاشون رو روبراه كني !چطور يه دفعه اينقدر دلم شور افتاده؟ انگار يكي داره تو دلم رخت مي شوره- . كاوه – چيزي نيست . مال ضعفي يه كه داري. يه چيزي مقوي بخوري، درست مي شه تو چرا وسط تلفن از اتاق رفتي بيرون ؟- . كاوه-وامونده اين موبايل ، بعضي جاها كار نمي كنه . نقطه كور داره حاال چيكار مي خواي بكني؟- . كاوه- تا فريبا ناهار رو درست كنه، من يه سر مي رم پيش ژاله . ببينم كاري ندارن 👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662