💕🌺💕🌺💕🌺💕🌺 *رمان خواندنی*💕 بسم الله الرحمن الرحیم بالاخره شب ساعت ۹:۳۰-۱۰رسیدیم اهواز ما را بردن پادگان شهید مسعودیان همگی خسته بودن زود خوابشون برد اذان صبح که بیدار شدیم به بچه ها برنامه را گفتم نماز و صبحانه بعد ان شاالله حرکت به سوی مناطق داخل اتوبوس برنامه چک کردیم اروند رود هویزه دهلاویه از جام بلند شدم تا براشون روایت گری کنم بسم رب الشهدا و الصدقین بچه ها ۳۱شهریور ۵۹عراق باکمک بیشتر کشورهای جهان به کودکی که تازه راه رفتن یاد گرفته بود حمله کرد پیر عشق این کشور دستور دفاع داد زن ومرد یاعلی گفتن دفاع کردن اولین منطقه میخایم بریم اروند رود وحشی برنامه بعد از اروند فکرکنم هویزه است اما من صحبت کردم بریم کربلای ۴ بچه ها الان میریم اروندی حسن باقری ،حمید باکری ،حضرت آقاسید علی خامنه ای،آقای محسن رضایی همه هم توش بودند بچه ها خواهر شهید باکری تعریف میکنن که ما سه تا برادر داشتیم علی آقامون ساواک گرفت تو همون دوران شهید شدن ساواک پیکرش پس نداد آقا مهدی هم که خود حمید آقا جا گذاشتن خود حمید آقا اروند برد بچه ها راهیان نور واقعا عشقه بچه ها چیکار کردید که شهدا دعوت کردن بچه ها ببینید شهدا اولین قدم برای شما برداشتن دستتون گرفتن شماهم یاعلی بگید باهاشون هم قدم بشید بخدا چندسال پیش یه خانمی اومد تو همین اروند داد میزد شهدا غلط کردم بعد بچه های خود اهواز پرسیدن چی شد گفت دوروز پیش عروسیم بود من پسرعموم ۲۰سال بود گمنام بود شب عروسیم برگشت عروسیم بهم خورد منم‌ گفتم با چهارتا استخوان مسخره کردن خودشونو شب خواب دیدم دارم غرق میشم یه دست که فقط چهار تا استخوانه نجاتم داد بعد گفت برو به جوونا بگو اگه ما نبودیم همتون غرق میشدید بچه ها ان شالله برسیم منطقه اروند بقیش میگم یک ساعت بعد رسیدیم اروند لب حاشیه اروند به بچه ها گفتن اونور اروند فاو که هنوز خیلی ها توش جا موندن اون اوایل جنگ که صدام خرمشهر گرفت اون یادمان تو فاو برپا شد معنیش هم اینکه ایران درحال سقوطه بعد نیم ساعتی تایم بود رفتم سراغ زینب -چه خبر زینب خانم ؟ زینب :زهرا عالیه ازت ممنونم خانم مافی:دخترا بدوید دیرشد اول میریم کربلای ۴بعد هویزه یکی دو ساعتی طول کشید تا رسیدیم کربلای ۴ با اشک و صدای گرفته شروع کردم به حرف زدن بچه ها علت کربلای ۴ انقدر شهید دیدیم بعدازعملیات این غواص ها که برمیگشتن این سیاهی زیر پاشون فکر میکردن دریاست فردا صبح که بیدار میشن میبینن تیکه تیکه لباسای دوستای شهیدشون مونده آب رفقاشونو برده بچه ها گوش شنوا باشه صدای یازهرا شهدا میشونید عبدالرحمان عبادی شهید ململی شهید سلطانی بچه ها اینجا همه اونایی رفتن که عاشق خدا شدن بچه ها عاشق خدا بشید از علی تا به علی فاصله یک آینه است آن علی از نجف این علی از خامنه است بر خامنه ای عزیزدل مردم ایران صلوات با تموم شدن روایتگری بارون شروع شد خودم دلتنگ شهدا بودم اما رفتم سمت زینب -زینب ببین قشنگترین مکانی اصلا یه تکه از بهشت بهشون بگو حجاب ،بصیرت ،معرفت ،عشق همه چیز خودشون بهت بدن بعداز منطقه کربلای۴ رفتیم هویزه بچه ها مزار شهدا زیارت کردن بعد رفتیم منطقه اصلی شهید علم الهدی بچه ها شهید حسین علم الهدی و یارانش ۷۲ساعت تو معقر تشنه مقاومت کردن آخرهم که صدام دید این بچه ها عقب نشینی نمیکنن دستور داد با تانک از روشون رد بشن بچه ها تو روز عاشورا هم 😭😭😭 اسب بر بدن آقا سیدالشهدا تاختن این بچه ها رفتن تا منو شما امروز حجاب فاطمی سرمون باشه ... نام نویسنده :بانو......ش آیدی نویسنده : 🚫کپی بشرط هماهنگی با نویسنده حلال است ❤💌❤💌❤💌❤ 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662