💕🌺💕🌺💕🌺💕🌺
بسم الله الرحمن الرحیم
#قسمت_پنجاهم
#شهدا_راه_نجات
اسمو برای سفر کربلا دانشجویی نوشتم
هرچند که میدونم لایق زیارت سیدالشهدا نیستم 😔😔
این بین با هماهنگی شهرداری بنرهای یادواره تو سطح شهر نصب شد
اواخر کار بودیم که پدرم پیشنهاد داد چون دهه فجر حتما از خانواده شهدای انقلاب هم دعوت بشه
برای همین با خانواده شهدای که تو حیاط امامزاده حسین دفن بودن صحبت کردیم و بعنوان مهمان ویژه ازشون دعوت کردیم
این شهدا عبارت از
افسر عباسی
کبری وحیدی
برادران محمودیان
الحمدالله برنامه ها خوب داشت پیش میرفت
فردا ده بهمن ماهه بچه ها دارن از سوریه میان
بازم کاروان خاندان صالحی راهی فرودگاه شدن
آقامرتضی یه گلوله به دستش خورده بود
اما علی آقا تازه از فردا باید تحت نظر دکترا باشه
امشب بابا براشون گوسفند زد زمین
شامم همه دورهم بودیم
-اوضاع سوریه چطور بود؟
محمد:آجی من رفتم با خود جان کری ۵+۱ حرف زدم آقا یه گلوله به من بزنید
اونم این آقا مرتضی مال خودش کرد 😁😁😁😂😂
فاطمه :محمد😡😡😡
محمد: بجان خودم شوخی کردم ببخشید
-ما ۱۵بهمن برنامه داریم
بعدشم که راهیان نوره
آقامرتضی: زهرا خانم اسم مارو بنویس
پاسدارشم خودم هستم
محمد :آجی مارو هم بنویس
علی :زهرا خانم لطفا اسم منم بنویسید
اونشب فهمیدیم گلوله ای که به علی خورده
نمیشه درآورد و در دراز مدت از ناحیه کمر قطع نخاع میشه
همین یه ذره علی را سست کرده بود برای ازدواج
#ادامه_دارد..
نام نویسنده :بانو....ش
آیدی نویسنده
🚫کپی فقط به شرط هماهنگی با نویسنده حلال است
📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚
💕🌺💕🌺💕🌺💕🌺
#کانال_داستان_و_رمان_مذهبی 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662