▪️بابا علی! اگر جای یتیمان کوفه بودم، یک پیاله از اشک برایت پر می‌کردم و کاسه‌کاسه التماس می‌آوردم پشت در خانه‌ات. حالا ایستاده‌ام در فراسوی تاریخ نبودنت. یکی مثل تو را گم کرده‌ام و گریه امانم نمی‌دهد. یتیمانه کاسه‌ی دستم را به التماس دعای فرج گشوده‌ام. می‌دانم که تاب گریه‌های یتیم را نداری... ▪️مهدی جان! " به صورتی که شد از خونِ سر خضاب بیا...! " •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•