داستان راستان🇵🇸
حسین جانم خیلی وقت است از از این دنیا و آدم هایش بریــده ام.... نفس در سینه سنگینی می کند... روسیاهم و دست خالی ولی تو اربابی... ارباب مهربان من مرا بخر و ببر پیش خودت.... از این جهان خسته ام آقا... خسته... 💔 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•