✨﷽✨ ✅ نصیحت علامه به طلبه جوان شیخ حسین انصاریان: در قم در یک درسی من یک هم‌درسی داشتم، نه در درس فقه و اصول، یک درس دیگری بود، حالات خوشی داشت وقتی می‌آمد درس، درس را با همدیگر مباحثه می‌کردیم، به قول خودمان پایش روی زمین بند نبود. یک بار در صحن مطهر حضرت معصومه دید علامه طباطبایی از کنار دیوار صحن آرام‌آرام راه می‌رود. رفت خدمت ایشان گفت: شما من را یک نصیحت بکن، یعنی نصیحت‌کننده زیاد است من هم می‌توانم پیش این و آن بروم، شما من را یک نصیحت بکن. علامه زود جواب نمی‌دادند تأمل می‌کردند، فکر می‌کردند، این دستور دین است زود جواب ندهید. این شخصیت با این علمش با این فکر و عقلش که بیست جلد تفسیر قرآن نوشته، ده‌ها بار هم چاپ شده، همۀ کشورها هم رفته، باید گوش داد چه نصیحتی می‌خواهد بکند. دوست من گفت: آقا شما من را نصیحت کن. ایشان سرش را انداخت پایین رفت در فکر. زبان عاقل پشت عقلش است، یعنی از عقل می‌گیرد می‌دهد به زبان، بعد به زبان می‌گوید بگو. علامه سرش را بلند کرد، من خودم هم زیباترین نصیحتی که در دورۀ عمرم شنیدم همین بود، به این هم بحث و هم درس من با یک حالی معلوم بود حالش عوض شد، گفت: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون» و خداحافظی کرد و رفت. ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•