🪷اکبر عبدی میگوید: ✍یک روز سر یه سریالی با حسین پناهی بودیم، هوا هم خیلی سرد بود. از ماشین پیاده شد بدون کاپشن!! گفتم: حسین! 🔸این جوری اومدی از خونه بیرون؟ سرما نخوری؟ کاپشن خوشگلت کو؟ گفت: کاپشنم خوشگل بود نه؟ گفتم آره! 🔹گفت: منم خیلی دوسش داشتم... ولی سر راه یکی رو دیدم، که هم دوس‍ِش داشت و هم احتیاجش داشت.. ✍ولی من فقط دوستش داشتم.. به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande