🌹داستان آموزنده🌹 ✍عمرو بن عبدود مردی بسبار شجاع و قوی بود که با هزار سوار و مرد جنگی برابری می‌کرد. در جنگ احزاب مبارز طلبید، هیچ کس از مسلمین جراءت مبارزه با او را نداشت. تا اینکه حضرت علی علیه السلام خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و اجازه مبارزه با او را پیشنهاد کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: این عمرو بن عبدود است. 🔸حضرت عرض کرد: من هم علی بن ابیطالبم. و به طرف میدان حرکت کرد و مقابل عمرو ایستاد. بعد از مبارزه حساس، عاقبت علی علیه السلام عمرو را بر زمین انداخت و بر روی سینه او نشست صدای فریاد مسلمین بلند شد و پیوسته به پیامبر صلی الله علیه و آله می‌گفتند: یا رسول الله صلی الله علیه و آله بفرمایید علی علیه السلام در کشتن عمرو تعجیل نماید. 🔹پیامبر صلی الله علیه و آله می‌فرمود: او را به خود واگذارید، او در کارش داناتر از دیگران است. هنگامی که سر عمرو را حضرت جدا نمود، خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آورد. فرمود: یا علی علیه السلام چه شد که در جدا کردن سر عمر توقف نمودی؟ عرض کرد: یا رسول الله صلی الله علیه و آله موقعی که او را بر زمین انداختم مرا ناسزا گفت: 🔸من غضبناک شدم، ترسیدم اگر در حال خشم او را بکشم، این عمل از من به واسطه تسلی خاطر و تشفی نفس صادر شود، ایستادم تا خشمم فرو نشست آنگاه از برای رضای خدا و در راه فرمانبرداری او سرش را از تن جدا کردم. آری برای این اخلاص و مبارزه با ارزش، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: (شمشیر علی در روز جنگ خندق با ارزش تر از عبادت جن و انس است.) به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande