بسم الله الرحمن الرحیم
🔴🔴 زندانبان امام حسن عسگری علیه السلام 🔴🔴
گفته بودند:
" آنقدر شکنجهاش کنند که دیگر تاب نیاورد و... ."
زندان که رفت و نگاهش کرد، مست شد انگار. سست شد، افتاد روی زمین.
صورتش را گذاشت روی خاک. گریه میکرد، پشیمان بود.
فکر دیگری به ذهنشان نمیرسید، زندانبانان سنگدل را میفرستادند سراغش، همهشان شیعه بر میگشتند.
برگرفته از کتاب « آفتابِ نيمه شب » از مجموعه کتب 14 خورشید و یک آفتاب
❣شهادت امام حسن عسگری علیه السلام تسلیت باد
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
برچسب ها : داستان کوتاه و آموزنده, حکایت پندآموز, داستان, داستان مذهبی و دینی داستان کوتاه قرآنی, قصه های دینی و مذهبی
نویسنده : سعید | موضوع : داستان های امام حسن عسگری(علیه سلام) , مطالبی برای منبر , داستان و قصه های چهارده معصوم , حکایت و داستان امامان و پیامبران ,
http://eitaa.com/joinchat/433455118Cc79a6ab1ca