گرچه من را می‌توانی زود از سر وا کنی تا سحر این پا و آن پا می‌کنم در وا کنی آمدم دیگر بمانم پس مرا بیرون نکن مشت خاک آورده‌ام که کیسه‌ی زر وا کنى اول مهمانی از تو خواهشی دارم فقط می‌شود زنجیر را از پای نوکـر وا کنی من خودم رسوای این و آن شدم با معصیت پیش چشم خلق لازم نیست دفتر وا کنی آن خطاهایی که بار آورده‌ام شد دردسر اصلاً اینجا آمدم که از سرم شر وا کنی واسطه چه بهتر از این نام زهرا هست که آنقدر می‌کوبم این در را که آخر وا کنی من گرفتاری خود را می‌برم امشب نجف تا گره‌های مرا با دست حیدر وا کنی هرشبى كه روزه‌ام وا مى‌شود با يا حسين مى‌شود رويم حسابى صد برابر وا كنى نوكر نوشت: حـسـیـن جـان لبهای من کویری و چشمم پر از نم است از روضه ی عطش همه جانم پر از غم است در چشم نوکرت رمضان هم مـحـرم است ▪️ بازاین‌چه‌شورش‌است‌که‌درخلق‌عـالم‌است صلي الله عليک يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist