دفاع همچنان باقیست
🌷شهادت شهید حسن آیتنماینده مجلس شورای اسلامی روز سوم تیرماه 1317 هجری شمسی در شهرستان نجف آباد اصفهان در خانواده‌ای روحانی و کشاورز دیده به جهان گشود. از ناحیه مادر و نیز از جانب پدر، سید بود. از ناحیه مادر، نوه مرحوم آیت‌الله سیدعلی نجف‌آبادی و پدر ایشان هم روحانی بوده است. این خانواده از ابتدا در نهایت سختی و فقر، روزگار می‌گذرانیده و تنها منبع درآمد برایشان، دسترنج حاصل از کشاورزی بوده است. ▪️تحصیلات کودکی و تحصیلات ابتدائی و متوسطه خود را در همین شهرستان سپری نمود. پس از پایان تحصیلاتش در نجف‌آباد و اصفهان، به تهران آمد. او تحصیلات علوم دینی از جمله علوم حوزه را تا حدود فقه و اصول در این شهرها به پایان آورده بود. در تهران در دانشسرای عالی در رشته تربیت معلم، در بخش ادبیات فارسی موفق به اخذ لیسانس شد(سال 1337) و بعد مطالعات خود را در رشته جامعه‌شناسی ادامه داد و به سال 1340 به اخذ فوق لیسانس جامعه‌شناسی از موسسه علوم اجتماعی دانشگاه تهران نایل آمد و با وجود آنکه عنوان دانشجوی رتبه اول را به دست آورده بود، برخلاف رویه معمول، به علت تسلط ملی‌گرایان بر موسسه علوم اجتماعی، از دادن بورس تحصیلی و اعزام او به خارج از کشور جلوگیری به عمل آمد؛ زیرا وی از همان دوران دانشجویی، این ملی‌گرایان را شناخته و همواره چهره حقیقی آنان را افشا کرده بود. در سال 1341، در کنکور دانشکده حقوق شرکت کرد و در همین سال به دانشکده حقوق دانشگاه تهران راه یافت و دوره روزنامه‌نگاری را در موسسه اطلاعات گذرانیده و در طول مدت تحصیلات عالیه، علاوه بر فارسی به زبانهای عربی، انگلیسی و فرانسه نیز آشنایی پیدا کرد. با اوجگیری مبارزه ملت مسلمان ایران در مقابل نظام استکبار، شهیدآیت یکی از اولین کسانی بود که با سخنرانی‌های خود در مساجد و دانشگاه‌ها و ادارات دولتی به گسترش دامنه مبارزه با رژیم پرداخت. ▪️خصوصیت و ویژگی‌های شهید آیت 1. اطلاعات او در زمینه سیاسی و انقلاب‌های جهان 2. استحکام عقیده، جسارت و قدرت پیش بینی 3. او برخاسته از ستمدیدگان و محرومان جامعه بود 4. اصولی بودن برخوردهایش 5. آیت مکتبی بود 6. پرتلاش و پرکار بود 7. اعتقاد عمیق او به انقلاب فرهنگی همسر شهید آیت در مورد شهادت او سخن می‌گوید: بسم الله الرحمن الرحیم ـ آن روز ساعت 5/6 صبح جلسه داشت مثل اینکه آن روز به من الهام شده بود که حادثه‌ای پیش خواهد آمد، محسن را بیدار کردم، محافظ هم در حیاط قدم می‌زد و ماشین را آماده می‌کرد قبل از اینکه از منزل خارج شود تلفن زنگ زد، گفتم امروز کمی دیر برو، مجلس اکثریت پیدا کرده، خسته‌ای، مریضی، چند روزی مرخصی بگیر گفت نه، هفته آینده مجلس راجع به مطبوعات جلسه خواهد داشت(مدتها بود که روی لایحه مطبوعات کار می‌کرد) بعد از لایحه مطبوعات شاید یک هفته‌ای مرخصی بگیرم خلاصه با تلفن صحبت کرد، چند دقیقه به هفت مانده بود، معمولا من بدرقه‌اش می‌کردم ولی آن روز در آشپزخانه کار داشتم، باعجله به آشپزخانه رفتم، رفت توی حیاط و سوار ماشین شد، از در خارج شدند، ناگهان صدای رگبار شنیدم رفتم بالای تراس، دیدم خودش را انداخت پشت بشکه نفت، مرتب صدای رگبار می‌آمد و من هم فریاد می‌کشیدم، دویدم توی کوچه، راننده شوکه شده بود، چندثانیه بیشتر طول نکشید همه ماجرا بین یکی دو دقیقه به هفت اتفاق افتاد دیدم محافظش تیر خورده و خونریزی دارد و خودش هم از ناحیه گردن و مغز تیر خورده بود، او را از ماشین بیرون کشیدم دیدم از بینی و دهانش خون بیرون زد، رنگش زرد شد و ... یادش گرامی، راهش پر رهرو باد دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist