دلگیرم از زمانه بیا مهربان من بر لب رسیده از غم ایّام جان من دنیا مرا به بند اسارت کشیده است رنگ قفس شده همه ی آسمان من عمرم به سر شد و نشدم آنچه خواستی باران شرم می چکد از دیدگان من عشّاق را به رنج و بلا آزموده اند ای وای اگر بود امتحان من دستی بگیر تا نرود نوکری ز دست هجران تو ببین که بریده امان من در عالم خیال شدم با تو همسفر تعبیر شد اگر سحری، داستان من شبگرد فاطمه، شب جمعه برای تو شبهای چارشنبه ی هفته از آن من یک شب به خاطر سفر کربلای تو یک شب به خاطر سفر جمکران من با خود ببر مرا سحر جمعه کربلا تا تلّ زینبیه شوی روضه خوان من با یک نگه برای دلم فتح باب کن گردم فدائی تو، امام زمان من : آرامش شب دوباره بر می گردد خورشید سحر سواره بر می گردد با سیصد و سیزده طلوعی دیگر آن صبح پر از ستاره بر می گردد سلام عليكم ورحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام ‌دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist